سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اشک شوقی که خفته ، ته چشمانم ... بنگرتا که بشوید ، به شوق چشما

اشک شوقی که خفته ،

ته چشمانم

بنگرتا که بشوید ،

به شوق چشمانم

این ره آورد همه از ،

عشق تو است

اندرون دل آشوب زدام ،

همه از شوق تواست

نگذار بگویند همه از ،

حسرتِ عشق محال

به درآ. مه تابان برسد ،

سوخته دل به وصال

بوسه ی داغتر از ،

مه و خورشید کجا است ؟

آن غزل خوان ،

مه وناهید کجا است ؟

عاقبت هدیه کنیم دل ،

سرِ بازارعمل

این دل سوخته را ،

ازآن عشق نهان

چونگه کردم ودیدم ،

درآئینه دل

جلوه روی توکرد آرام ،

همه آشوب دل

حالیا این غلام و عطش ،

عشق به وصال

دل اندوه زداش را ،

نیازاست به وصال

 

 

غ..ر..آ



[ شنبه 96/9/11 ] [ 9:43 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

دیگر امکانات


بازدید امروز: 165
بازدید دیروز: 118
کل بازدیدها: 343229