سفارش تبلیغ
صبا ویژن

درچشم من چشم آهویت ، به شکار آمد ... به چشمم افکن نگاه نافذِ گ

درچشم من چشم آهویت ،

به شکار آمد ...

به چشمم افکن نگاه نافذِ گویا که ،

چشمت به شکار آمد ...

فرو ریخت قلبم همچوزلفت ،

به روی شانه ات ...

براین جلگه ویران دل ،

چشم غزالت به شکارآمد ...

به روح خسته ی من ،

عطر روح تو وزید ...

به دشت سوخته دلم ،

گل یاسمن روید ...

فرودآمدی مه روشن ،

به شبهای تارم ...

چه خوش آمدی با طرب ،

گرفتی انتطارم ...

دلم گرفتار بوسه های ،

صید تو شد ...

چوبرکوبیدی به خانه قلبم ،

بیمار تو شد ...

غ..ر..آ 



[ شنبه 98/10/21 ] [ 3:54 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

دق کردایم و مُردایم ، خورشید کی طلوع می کنی ... زین وادی طوفان

دق کردایم و مُردایم ،

خورشید کی طلوع می کنی ...

زین وادی طوفان شده ،

پس کی طلوع می کنی ...

گلدان خانه خشک شده ،

باران ببار ازاَبر خویش ...

یکبار بتاب از پنچره ،

تا حس کنم دلدلر خویش ...

این باغ خزان ودرغم است ، 

بی باغبان خسته شد از انتظار ...

ویران شدبیا ای باغبان ،

بلبل به باغ درانتظار ...

دستم به دستت بگیر ،

ازغصه وغم کن رها ...

ویرانه گشتیم مثل بَم ،

زین لرزها کن تورها ...

آه میگشیم سنگ صبور ،

دیرشد ولی اما بیا ...

نگذاربرم خاطراتم رابه گور ،

ای یوسف دلها بیا ...

غ..ر..آ



[ جمعه 98/10/20 ] [ 11:20 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

عشق چه می خواست که یک نه ، دوصد بستاند و رفت ... پیشم سراپا جا

 

عشق چه میخواست که یک نه ،

دوصد بستاند و رفت ...

پیشم سراپا جان شد و ،

در دلم جانان و ناگه برفت ...

اوکه پنهان در دلم آمد و ،

عاشق شدم ...

اوچرا پنهان نماند ؟

شرربجان انداخت ورفت ...

اوچوشد دمساز دل ،

رازعشق آموخت ولی ! ...

مهربان بنشست و ،

حیران کرد ورفت ...

اونمیداند مگر ؟ ،

درپای عشق جان میدهم ...

جان دادن پای عشق ،

شیرین است ...

مثل شمع سوختم و ،

اما او برفت ...

اوخودش جام شراب بود و ،

مستِ مست ...

آخرمرا مدهوش خود کرد و ،

زمین انداخت و برفت ...

غ..ر..آ



[ دوشنبه 98/10/9 ] [ 3:52 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

پُرازسرور گشته ای ، مطرب عشقی مگر ؟ ... به عود دل عطر زدی ، م

پُرازسرور گشته ای ،

مطرب عشقی مگر ؟ ...

به عود دل عطر زدی ،

مِیل .به سوختن است مگر ...

غم ها بریختم به رود ،

و زشوق سیاحت کنم ...

در بی قراری عشق ،

فروغ کوکبت. رویت کنم ...

ای صنم ما کعبه ایی ،

در طلبم ترا وسجودمی کنم ...

جلوه رخسارت را ،

در دلم حُسن و نمود می کنم ...

غ..ر..آ



[ شنبه 98/10/7 ] [ 5:1 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

نام من عشق است و ، کارم عاشقی ... صدها فتنه برپاکرد ، این عاش

نام من عشق است و ،

کارم عاشقی ...

صدها فتنه برپاکرد ،

این عاشقی ...

نیمه های شب ،

شاهد بود ماه نقره ای ...

جلو گاه هم بود ،

زآن شبهای عاشقی ...

اندرونهِ کعبه دل ،

جا خوش کردبود ...

آه سری در میخانه ها داشت ،

این عاشقی ...

غم چرا ؟ ،

ترس ونا امیدی نبود ...

اندرونه سینه ام ،

جا خوش کردعاشقی ...

عاشقی دیدم ،

دست در دامان عشق ...

دیده را از اشک ،

دریا کرد بود ...

حیله ها کرد و ،

شررافروزی ...

باچنین وصفی ،

خطرها کرد بود ...

درخورخودهرعاشق ،

تقلا می کند ...

این چه غوغایست که عشق ،

برپا کرد بود ...

غ..ر..آ



[ شنبه 98/10/7 ] [ 4:50 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

دیگر امکانات


بازدید امروز: 44
بازدید دیروز: 376
کل بازدیدها: 343984