سفارش تبلیغ
صبا ویژن

(می شکنی شیشه دل)

 

(می شکنی شیشه دل) 

می زنی چشمک واما می شکنی دل چرا؟

دیدمت برسربازار وچه کردی ، بردل ما

 

عاقبت می شکنی شیشه دل ، زین گذر

توچه مغرورگذرکردی وآشوب شددل ما

 

وای براین دیده ودل ، که دلازارش توشدی

بی دلیل کردی سفرو، یاد نکردی توزما ؟

 

چون گمان کردی که دل ، باتوسِری دارد

به لبانم عطش و، میسوزاندعشقت دل ما

 

می تبد قلبم وباهرتپشی ، قصه ی تومی گوید

بخت که نبود این جدایی ، پس که جداکرد زما ؟

 

که گشاید گره ازبخت (غلام) وسرانجام عشق

یاکشد به سراپرده خلوت ، همه خاطرات ما

 

عطش عشق و احساس شعرم ، همه دروجود اوست

می ماند خاطراتی از توودل شکسته ما !

 

غ..ر..آ



[ جمعه 94/8/22 ] [ 12:37 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

این جهان هم ، جنت اَلملک خداست

((این جهان هم ، جنت اَلملک خداست) )

 

زندگی در کوچه باغ رازها .

واژهایش آشنایی ، باخد است

 

دیده ودل هردو در، راز ونیاز

هشوه وتننازی ، ازآن خدا است

 

جلوه فصل ها ، ریتم نفس های ما است

این جهان هم ، جنت اَلملک خداست

 

می تپد دل درتمنایش ، حق را باوراست

عینک بدبینی و، شک را . باید شکست

 

تا که زشت زیبا شود ، درانجمن

این همه خسرانِ نعمت وقرآن و، من

 

ممبرومیخانه و، جام ومستی های من

می کشد ، عشقی (غلام) را درانجمن

 

غ..ر..آ



[ شنبه 94/8/16 ] [ 9:57 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

( حس رضایت می کنی)

 

 ( حس رضایت می کنی)

 

فال حافظ را گرفتم ، عقده ی دل بازنشد

این دل دیوانه هم ، با سرکتاب راضی نشد

 

راز دل را درپی سجدها ، با خدا باز کنم

دست ودل تنها به سویش ، با دعا باز کنم

 

یک شب از پنجره ، دستم راخواهد گرفت

این همان دستی است ، که شبها بالا می گرفت

 

بغض دل ترگید و پس ، آغوش یار کجا است

قصه ی شهرزاد نبود ، وعده های یارکجا است

 

می نشینی ای(غلام) حس رضایت میکنی

شعرزیبا را تو ، همرنگ خدایت می کنی

 

غ..ر..آ



[ جمعه 94/8/8 ] [ 11:5 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

دیگر امکانات


بازدید امروز: 69
بازدید دیروز: 48
کل بازدیدها: 341841