علاقهمندي ها
انديشه نگار
ديروز 8:43 عصر
هما بانو
دنياي بچگي چون دنياي بدون آلام و آلايش و تلاطم هست... دلگويه ات در حينِ دل انگيزي ، دردي ظريف داشت..
*قاصدك*
{a h=banoyedashteroya}هما بانو{/a} سلام بانو . ممنون از اظهار نظرتون. به قول دافنه دوموريه کاش ميشد خاطرات شيرين رو مثل عطر تو يه شيشه جا بديم و هر موقع دلمون خواست يه بار ديگه عطر اون لحظه ها رو بو کنيم ...
* راوندي *
{a h=ghasedak2007}قاصدك{/a} نفرماييد ، از مطالبي که اينجا بارگزاري ميکنيد پيداست که گم شدن در کار شما نيست فقط شايد قدري خسته شديد که اونهم بزودي زود برطرف ميشه . اما عقيده خودم اينه که در هر حالي بايد روحيه خودمون رو حفط کنيم و با نرمش و ورزش تني سالم داشته باشيم ...
*قاصدك*
{a h=ravandi} راوندي {/a} بله همين طوره. بايد به خودمون کمک کنيم.
+
ترنم مغفرت حق اينبار نيز بر سر گناهکاري چو من باريد و جذبه لطفش ما را تا سرزمين وحي کشانيد.
زائر خانهاي او شدهايم به اميد آنکه تنفس در هوايش، آلودگيهاي نفسمان را بشويد.
پا در اين حريم امن گذاشتهايم تا مگر ما نيز پس از قرنها همقدم و همسفر انبياي الهي و ائمه معصومين بوده باشيم و چنان ايشان مُحرم واقعي شويم.
رو به اين آستان نهادهايم تا به درگاه کريمش ابراز عجز و بندگي کنيم
||عليرضا خان||
ديروز 9:57 عصر
رو به اين آستان نهادهايم تا به درگاه کريمش ابراز عجز و بندگي کنيم و از دنيا و خويشتن به آغوش او بگريزيم. * در جوار خانهي خدا، در لحظاتِ لبريز از نور بياد شما عزيزان هستم و دعا ميکنم شما نيز مسافر اين معراج شويد.*
مطلب تان را که خواندم با الهام از خسي در ميقات جلال آل احمد چنين نوشتم در ميان انبوه آدمها، گم شده بودم؛ نه در جمع، که در خودم. مثل خسي بر موج، بياختيار. همه رو به کعبه، اما دلها در مسيرهاي گوناگون.
+
* ندادي مهلتم حتي بگويم من خداحافظ
که حافظ در گلو ماند و چه گريه با خدا کردم...*
انديشه نگار
ديروز 7:13 عصر
+
عبادت زانکه شد از روي عادت
ندارد فيض الهام و هدايت
چو بر پا داري از قلب و ارادت
بسازد آدمي تا بي نهايت
1403/3/16
انديشه نگار
ديروز 7:13 عصر
+
*عطري* مي شوي در کوهستاني ناپيدا…
کارم *مرمت* آثار باستاني است
کتيبه دلت را مرمت مي کنم
و الفباي ناخواناي روانت را
که به حروفي ناشناخته نوشته اند،
باز مي خوانم..

||عليرضا خان||
04/3/30
کارم کشيدن جاده است، ساختن راه. از روزمرّگي هايت به *ملکوت* راه مي کشم.
خياطم، برايت پيراهن مي دوزم، پيراهني که اگر آن را بپوشي، *عاشق *مي شوي، تنت در باد مي وزد و جانت در جنّت مي دود.
فوگرم تار و پود عشق را رفو مي کنم، پارگي هاي لباس بخت را کوک مي زنم. وصله مي کنم *دل* را به آسمان و پينه مي کنم سرِ زانوي خستگي ها را.
پرستارم روي جراحت جانت *مرهم* مي گذارم، مرهمي از کلمات درست مي کنم، ضمادي از *خرسندي و خوش وقتي*. و اگر بخواهي بريدگي هاي روحت را بخيه مي زنم، سوزني دارم بي درد و نخي نازک که جذب مي شود در سلول هاي ظريفِ تازه رُسته ات. زخمت جوش مي خورد.
+
دلِ بندرعباس سوخت و ماهم سوختيم
*آه از اين غمِ سنگين* :'(
.
.
*بندرعباس تسليت*:'(
*ايرانم تسليت*:'(
||عليرضا خان||
04/3/30
+
بالهاي شکستهمان عزم آسمان دارندو بزودي به مقصد حج تمتع پا در مسير نور خواهيم گذاشت.
از همه عزيزان تقاضا دارم اگر دِيني بر گردنِ حقير دارند حلال کنند و اگر غبار ناراحتي بر خاطرشان نشاندهام
با باران بخشش بشويند و بگذرند.به اين اميد که در کولهبار گناهانمان اثري از حق الناس برجا نمانده باشد. و با سبکبالي رو سوي ديار دوست بگيريم.

||عليرضا خان||
04/3/30
با درود فراوان ، سفر بخير و سلامتي @};- تمام زائران با عقايد و نيتهاي خاص خود به زيارت ميروند و در اين ميان تعداد محدودي آن فضائل لازم را به طور کامل از اين عمل واجب برداشت ميکنند اميدوارم که شما هم از آن گروه باشيد . خداوند يار و همراهتان باد @};-
{a h=banoyedashteroya}هما بانو{/a} وايي عزيز دل دوست باوفاي پارسي يار هماجان نازنين اميدورارم حال دلتون عالي باشه الحمدلله که به سرزمين وحي پاگذاشتيد و خداراشکر ميکنم درشب جمعه در مکاني شريف دعاگوي دوستان بوديد خداوند شماراحفظ کنه و سفرتون را پربارکنه تشکر از شما @};-
+
*تقديم به هما بانوي عزيزم *
يه آدمايي هستن که "بايد" باشن!اصلا نبودنشون انگار براي دنيا تعريف نشده!
دلت ميخواد بشيني ساعت ها بيخيالِ همه چيز ، از هر دري باهاشون حرف بزني!
بدونِ اينکه نگرانِ چيزي باشي!
لازم نيست کاري کنن، فقط کافيه بشينن و گوش بدن به حرفات..
اين آدما ميتونن دنياي خاکستريِ مارو رنگي کنن؛
دقيقا مثلِ تو
||عليرضا خان||
04/3/30
1 فرد دیگر
15 فرد دیگر
+
امروز قاصدکي را ديدم
که در تقلاي رفتن
خانه بر باد ساخته بود
نميدانم حامل کدامين پيام بود
که اينچنين شتاب داشت
شايد عطر نگاري را
سوي دلدادهاش ميبرد
شايد هم
نامهي سرگشادهاي از دلتنگي
درون سينه داشت
نميدانم؛ هرچه بود
روايت حال خراب معشوقي بود
که خستهي تنهايي
دست به دامان قاصدک شده است!
انديشه نگار
04/3/28
عالي وپراحساس،ماناباشيد بانوي هنروانديشه@};- تنها بهانه اي که من دلتنگي ام را به تو مي رسانم
و يادت را دردلم زنده نگه مي دارم، "شعر" است.
و چون نشاني ات را نداشتم،
شعرهايم را به قاصدک ها سپرده ام،
کاش امشب، پنجره اتاقت را باز گذاشته باشي
+
هرکس به تماشايي رفتند به صحرايي
مارا که تو منظوري خاطر نرود جايي
@};-سيزده به در، جشن برکت براي ايرانيان
جشن، هم ريشه با يسن، يسنا و يشت، به معناي پرستش و ستايش و نيايش است و همواره بخشي ارجمند و سپند(مقدس) از زندگي ايرانيان بوده است.در فرهنگ ايراني، نحوست وجود ندارد؛ همانگونه که جغد، پرنده اي نحس در انديشه اعراب است و در فرهنگ ايرانيان(و اقوام هند و اروپايي) مظهر دانايي است.
* راوندي *
04/3/28
+
هرگز دل من ز علم محروم نشد
کم ماند ز اسرار که معلوم نشد
هفتاد و دو سال فکر کردم شب و روز
معلومم شد که هيچ معلوم نشد خيام
شاخه ي عشق
04/3/16
+
*فراخوان دعوت به همکاري در بخش نويسندگي مهوا*
*آقايان و بانوان تهراني و شهرستاني* که تمايل دارند بهعنوان *نويسنده* در اين مجموعه فعاليت کنند، در يک *دوره جامع و تخصصي توسط يکي از اساتيد حاذق اين رشته*، آموزش ميبينند و پس از تاييد مهارت ايشان در آزمون پاياني، بلافاصله وارد *کارگروه نويسندگي* خواهند شد.

شاخه ي عشق
04/3/16
+
و خداوند دراين بهار زيبا
بهترين نعمت بهشتي را تقديم کرد
ومن مادر شدم ...B-)
جوادتبريزي
04/3/16