علاقهمندي ها
+
نه چندان دلخوري از من
نه چندان دوســتم داري
مرا تاچند ميخواهي بلاتکليف بگذاري
#فاضلنظري
*ترخون بانو*
5:36 عصر
هما بانو
من کِي آزاد شَوَم از غمِ دل؟ چون هر دَم... هندويِ زلفِ بُتي حلقه کُنَد در گوشم.
جوادتبريزي
نه آنقدري
به دوست داشتنم مطمئني
که يک بار برايِ هميشه بخواهي ام
و نه دلش را داري که بگذاري
بروم ..
چند چندي با خودت؟!
دلت کجا مانده که
اينگونه مرا لايِ منگنهِ ” بلاتکليفي “
ميگذاري!؟......مانا باشيد بانوي بزرگوارپارسي@};-
*ترخون بانو*
{a h=banoyedashteroya}هما بانو{/a} درود بر شما ممنون ازحضورتون
*ترخون بانو*
{a h=Tabrizi246810}جوادتبريزي{/a} منگنه ي بلاتکليفي چه تعبيرزيبايي تشکر از شما
+
همايش پارسي بلاگ طي سالهاي دور از تحريم @};- :) @};- کسي از اشخاص داخل عکس اينجا هست ؟ :)





*ترخون بانو*
5:34 عصر
من و عکس گذاشتن يهويي :D زمان برگزاري همايش من وبلاگ داشتم اما بيشتر توي پرشين بلاگ فعال بودم و سالها خبر از تالار گفتگوي پارسي بلاگ نداشتم :)
{a h=setarehab}ترخون بانو{/a} درود بر شما باد @};- اينطور که پيداست غير از جناب مهندس فخري هيچکس نيست :)
+
برتولت برشت در کتاب زندگي گاليله ميگه* " کساني که نانشان آمادست نميخواهند بدانند که نان چگونه پخت ميشود آنها ترجيح ميدهند شکرگزار خداوند باشند تا نانوا" *
شاخه ي عشق
4:33 عصر
به نظرم برتولت کاملا درست ميگه ما نون رو ميخوريم و کاري نداريم که چطوري درست ميشه فقط خدا رو شاکريم و هميشه هم نون داريم! بنابراين اگه ما زندگي خودمون رو با اين فرمول تو جدول تناسب بذاريم ميشه خدا رو به خاطر چيزايي که دوست داريم داشته باشيم اما نداريم هم شکر کنيم! طوري که انگار اونا رو تو مشتمون داريم تا خداي بزرگ واسمون فراهمشون کنه.
*ترخون بانو*
10:20 صبح
در اينجا لازم ميدانم حديثي را نقل کنم ، البته که پيامبر به دليل اينکه دنياي ديگر برايشان يقين شده بود سخت به آب و آتش ميزدند که مردم را به راه راست بياورند و اين يک امر طبيعيست به همين واسطه پروردگار به ايشان فرمودند نميخواد اينقدر بخاطر بنده هاي من خودت را به هلاکت بياندازيد من خودم هم با آنان اتمام حجت ميکنم @};-
+
@};- احسان هنري نيست به اميد تلافي
نيکي به کسي کن که به کار تو نيايد.
@};- لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّي تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَيْءٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِيمٌ (،آل عمران92)
هرگز به نيكى دست نمى يابيد، مگر آنكه از آنچه دوست داريد، انفاق كنيد و بدانيد هر چه را انفاق كنيد، قطعاً خداوند به آن آگاه است.
مهرباني #
ديروز 10:42 عصر
وقتي که آدمي بدون چشمداشت و بدون توقع وجبران،وبدون اينکه انتظار داشته باشه ازاو نامي برده بشه،باطيب نفس،بهترين وباارزش ترين چيز خودرا انفاق مي کند،به مقام رهيدگي وبي تعلقي مي رسد،ودريادل مي شود دلي پروسعت ترازآسمان و زمين.وچنين دلي مي شود منزلگاه عشق،وباهرکسي همنفس گردد اورا هم بادم مسيحايي خودعاشق مي کند،وچنين دلي هميشه شاد است غم ديگربراو بي معني است.
اودسان
ديروز 10:32 عصر
محبوبه من!
عزيزِ هنرمند من!
تو چنان کلمات را نقاشي ميکني که انگار روحي تازه بر جان خشک اين حروف ها دميدهاي،
تو آنگونه کلمات را بر جان کاغذ ميريزي ،که گويي بر رگ هاي هرکدامشان خوني تازه دواندهاي و جاني ديگر بر آنها بخشيدهاي...تو چنان کلمات را کنار هم ميچيني که انگار زيباتر از اين نميتواند باشد
انگشتان هنرمند تو...
قلم را به رقص درميآورد و مرکب را به ذوق و شور وا ميدارد
اما
فراتر از اينها
بودنت...
همين بودنت لحظاتي را برايم آفريده که دوست دارم قابشان کنم و به ديوار جانم بياويزمشان...
لحظاتي که هنرمندانهتر از همه تابلوهاي جهان است!
{a h=Tabrizi246810}جوادتبريزي{/a} سلام استاد تبريزي بزرگوار. درود بابت ديدگاه بسيار قشنگتون @};- عالي حضور شماست . ممنونم از حضور گرانقدرتون .
اودسان
ديروز 10:28 عصر
+
[تلگرام]
*«نگارا از عجم مهمان نميخواهي؟»*
دلي آشفته و حيران نميخواهي؟
خدا را شکر...نوکر کم نداري، ليک
غلام و نوکر از ايران نميخواهي؟
براي اينهمه زوارِ دربارت
مگر شاها بلا گردان نميخواهي؟
به خيلِ کاروانِ اربعين امسال
سياهي لشکر و اعوان نميخواهي؟
براي مرهم زخم دل زينب
دو ديده از غمت گريان نميخواهي؟
...
به پيش پاي زينب، آن زماني که
ميايد از سفر، قربان نميخواهي؟
خلاصه...اربعين نزديک و ره بسته
«نگارا از عجم مهمان نميخواهي؟»
#اربعين
#امام_حسين عليه السلام
اودسان
ديروز 10:28 عصر
عارفانه هاي يک دوست
ديروز 9:28 عصر
لذت بردم از خوندن دلگويه ات .. انگار همون روزها و همون سالها رو باهات زندگي کردم.. تو ذهنم مجسم ميکردم اون روزهاي سالهاي دانشجوييت تو کشوز استاليا ( البته اگه اشتباه نکرده باشم) و چقدر خوشحال شدم با اين وجود ، همچنيان مقيد و متعهد و پايبند بودي و موندي@};-
اميدوارم هميشه و همه جا خدا همه جوره ياورت باشه.. من هيچ وقت در ارزشمند بودنت ترديد نداشتم ...خدا حفظت کنه زاهده جانم:-) @};-
به ياد اين سخن مولانا افتادم: دانه چون اندر زمين پنهان شود
سِرِّ او سرسبزي بستان شود
زَرّ و نقره گر نبودندي نهان
پرورش کي يافتندي زير کان. تا دانه زير خاک نرود وسختي ها وفشارهاي خاک را تحمل نکند هيچ وقت سبز وزيبا نخواهد بود يا طلا و نقره که از معادن و فلزات گران قيمت هستند چنين،دانه وجود آدمي هم چو دانه تا سختي ها ومرارت هارا تحمل وتجربه نکنداستعدادهاي دروني او سرسبزوبارور نمي گردد.
عارفانه هاي يک دوست
ديروز 9:28 عصر
1 فرد دیگر
8 فرد دیگر
عارفانه هاي يک دوست
ديروز 9:27 عصر
عارفانه هاي يک دوست
ديروز 9:27 عصر