پيام
+
[تلگرام]
برلبانم اسم تو ،
پَرميزند
درد بي آرام دل ،
هرجا سرميزند
رازسرگرداني ،
دل نا آرام را
با تو خواهم گفت :
اين راز را
گرچه در درگاه او ،
نااميدي نيست مرا
اين دل طوفان زده را ،
ناخدا هست مرا
درد دلهايم.قصه نيست ،
عاشقيست
ازسرآغاز و سرانجامش خراباد ،
عاشقيست
نيمه شب گهواره دل ،
نا آرام وعاشق است
باخبراز کوچ دلهاي ،
عاشق است
سازمرموزکولي ،
ميرقصانت مرا
مي کشاند درکام طوفانِ ،
کولي مرا
چهره ماهتاب ورويا ،
دگربيگانه نيست
اين قلم بين انگشت غلام ،
بيگانه نيست
سينه ي سرد زمين ،
عاشقها برد است
دستهايم آسمان و ،
دل به اوبسپرده است
غ..ر..آ
* راوندي *
97/6/13