پيام
+
[تلگرام]
بازنکن از سرگيسويت ،
بند
که دلم بند گيسوي ،
تواست
تا به کي آخر تاچند ،
چرا ؟
دل عاشق به رهت ،
سوخته است
خوب داني که بردي ،
دل عشاق همه جا
شعله ي سرکش عشقت ،
پَرم سوخته است
باده ات مست وخرابم ،
کرد ه به ره
باده ئي نيست که ازياد برم ،
عشق تو را ؟
هردم از روزنه اي مي افتد چشم ،
به تو باز
خوب داني که خاک رهت ،
مسخ کرده مرا
زآنکه شيرين شده نزدغلام ،
توايي شکرم
اينهمه غزل وپيغام مگر ،
نامه کوفي بود عسلم
غ..ر..آ
زمزمه نسيم
97/8/10