به عشق تو من مانم،
میان سینه ام امشب ، عجب بغضی سنگین است
بخواب آرام زیبایم ، سحر مشتاق دیداراست
چه نیرنگی در آن باشد ، زفکرش نیزبیزام
نگربرتلخی ام مولا زکوفی ، وای بیزارم
دلت دل تنگ محراب است و ازاین عشق آگاهم
فدای ذکر لبهایت ، که آن را خوب می دانم
دلت،دلتنگ قرآن شد وبازآن آیه را خواندی
تو، فیها خلقنا کم وفیها نعید کم . خواندی
فدای پاکیت کردم ، گل زیبا وبی خارم
به عشق تومن مانم ، وبی عشق تومیمیرم[ یادداشت ثابت - دوشنبه 94/4/16 ] [ 12:1 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]