افسون لبش
افسون لبش
چشم مستش ، مراعاشق ودیوانه نمود
که به افسون لبش عاشق وبیمار شدم
دل بستم به عشقش ،غیراوکس مرا یارنبود
عاشقی شرط یاربود، که چنین زارشدم
برو ای زاهد رند ، حیله به کارما نبود
من به الفاز. الف .لام .میم . هشیارشدم
[ یادداشت ثابت - جمعه 94/4/20 ] [ 6:18 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]