ما درم عزیزم سلام
(مادرم .سلام)
می خواهم از تو بنویسم اما ! و اما !!!
ازتو نوشتن سخت است .
از تویی که هیچگاه سرگرم زیبایی ها دنیا ند ید مت .
ازنگاهی که زیبا ترین و با ارزش ترین چیزی در دنیا بود .
ازیبایی ات که همیشه زیر پوشش لباسهایت پنهان بود .
تو استادم بودی همچون معلم اخلاقم که مرا در دامان پر مهرش پروراند .
یک سالی است در کنار هم نیستیم .
مادرم نبودن تو درد من است !
در این روزهای غم انکیز هر لحضه آرزویم این است کاش کودکی بودم تا در آغوش تو با شم
وگریزی .
از حوصله ایی .
این چنین تنگ.
(تو وامثال تو .مادرم .زهرایی هستید )
مادر.
مادر.
مادر.
(مادر)
چهرات نه برافروخته بود ، بشاش روی بودی
ترسم ازآن دم بود یاورم ، خرقه ات بدرند !
برتخت روان ببرند و دیداربماند به قیام ...؟
یارب این مهرزتوه آموخته بود مامم...
ناسپاسی است ، قدرت ندانم مادر...
یارب این قدرشناسی زتوه آموخت مارا
همچو اوشاق ستم به رخ خود داشتی مادر
تا نبینیم ، چهره ی برارفروخته ات ، مادر
جامعه شرمنده بود به تند ، از حیای توه
وز چه رو ، خرقه نادوخته کردند به تند