عارفانه های یک دوست

دیرآمدی وپس چرا ؟ ،

زود برفتی ...

اندردلم شررشدی و ،

همراه دود برفتی ...

تنگ است دلم ! ،

برای دیدارت ...

نی آمد به لب و ،

درنوای نی برفتی ...

دل بند تو و ،

بندی چشمت ...

چشم بستی وآهنگ ره ،

کردی و رفتی ...

غ..ر..آ

گفت:چقدرغرق تماشایی ،

گفتم:بس که زیبایی ...

گفت:که دورگرد غریبی ؟ ،

گفتم:وای ازاین تنهایی ...

گفت:که پای انتظارسوختم ،

گفتم:آمده ام ازانتظاردرآیی ...

گفت:که من تصورم یا رویا ! ،

گفتم:هرچه هستی توبامایی ...

غ..ر..آ

دوش به خواب دیدم ،

تماشایی شدی ...

بین آیات سحردیدم ،

چه رویایی شدی ...

من مست خراب بودم ، 

یا مست تو ...

من باجام شراب و ،

تو اهورایی شدی ...

غ..ر.آ

چه کنم دل موجی ؛

همره گیسوی توشده ...

دل طوفانزده ام ؛

آهوی کوی توشده ...

چه کنم با دلم اگرترا ؛

نبینمت باز ...

که بجزبوسه ی تو ؛

بندی هیچ زلیخا نشده ...

سروجان چیست ؛

به رهت قربان ...

عاشقی بارگران است ؛

کمرش خم شده ...

غ..ر..آ

به کسی قول ندادم ؛

که عادت بکنم ...

منکه عاشق نشدم !؛

ازاوشکایت بکنم ...

چند روزیست که برعکس ؛

عقربه ها می چرخم ...

رخسار ترا ببینم و ؛

شاید عادت بکنم !...

خیس ترین رهگذرم ؛

زیرباران چشم براه ...

اوبیاید ومن او را ؛

به عشق دعوت بکنم ...

غ..ر..آ

رفتم پای بید مجنون ،

آرزوی بوسه هایت راکنم ...

تا گل آلاله ها را ،

عطرموهایت کنم ...

رفتم صفا ومروه ،

دردعالم دعا ...

آب زمزم را ،

نثارلبهایت کنم ...

رفت کوه به کوه ،

با یاد دلربا ...

تا خورشید را ،

مست نگاهت کنم ...

پیشه ام شد عاشقی و ،

عشق تو ...

بالبت صدها غزل را ،

دربرک گل پیدا کنم ...

غ..ر..آ

ای قلم من ازنقطه گفتم ،

توازخال لب یارنوشتی ...

مرا وسوسه و ،

ازبوسه دلدار نوشتی ...

من ازقاف گفتم ،

توازاحساس قلبم نوشتی ...

کشاندی به ساحل عشق و ،

ازعطربوی یارنوشتی ...

غ..ر..آ

اگرازمن بخواهد ،

زندگی رامعنا میکنم ...

درتصورذهنش ،

عشق راهویدا میکنم ...

احساس زلالش را ،

درعشق معنا میکنم ...

ضربان ریتم قلبم را ،

چگونه حاشا کنم ...

غ..ر..آ

بنشین روبرویم ،

حرف نگفته:بسیاراست ...

بنشین روبرویم ،

مرا باران بسیاراست ...

تورفتی وچشمانم تارشد ،

نورنیست ...

وچراغ بسیاراست ...

گره خورده زندگیم ...

به ناخدایی تو ....

کشتی بی ناخدا بسیاراست ...

به جان خودم فهمیدم بعد تو ...

که دراین بازار ...

غم بسیاراست ...

غ..ر..آ

من جنگل موی ترا ،

دوست دارم ...

خدارا به همین سلسله گیسو ،

دوست دارم ...

صخره ها راباجنگل گیسو او ،

دوست دارم ...

دیده بودم بوسه با باد ،

شانه میکشید موی ترا ...

آه که رد بوسه ها را ،

دوست دارم ...

چشمهایم مراقب باش ،

ردپای غزالها را ! ،

رد پا ها را به عطراو ،

دوست دارم ...

غ..ر..آ