سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به به مهتاب زلف تو را ، به زیرشانه افکند .... صدها ستاره رصد ،

به به مهتاب زلف تو را ، به زیرشانه افکند

صدها ستاره رصد ، برتاره. شانه افکند

 

باغ ازشکوفه پرشد ونسیم شانه زد

به شوق دیدن ، گل بلبل لب به ترانه زد

 

چیدن گل نشان تولد غنجه است

که غنجه بازشود ، به هوای لب تو

 

به بوسه رشک بَردَ ، ستاره زما

لب گزیدن به شرم ، ازحیای تو

به یک نگاه تو چشم ، ستاره  باران شد

خوش آمدی ماهتاب ، که خانه ام گلشن شد

 

بیا کزآمدنت غلام ، جان میگیرد

تو ناخدا باشی دریا ، جان میگیرد

 

غ..ر..آ



[ چهارشنبه 95/10/29 ] [ 9:0 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

چرا زلف سیاهت را زما ، پنهان داری ... نشانم میدهیدهرشب. قرص ماه

چرا زلف سیاهت را زما ، پنهان داری

نشانم میدهیدهرشب. قرص ماه ، دلارایی

 

که مشتاقم زبانت را بفهم ، با مایی ؟

نگاهت دلبری دارد ، فرح بخشی زیبایی

 

به رخ گیسوفرورختی تودرجانم هویدائ

تورامستانه میبینم. پریزادم ، پریرویی !

 

نمیخوانم نگاهت راعجب صورتگری هستی

تو در دلها پنهانی ، بهشت آرزوهایی

 

مکن بازیگری باما ، به هررصورت غلام داری

میان جمع عشاقت توصداها ، زبان داری

 

غ..ر..آ

 

 



[ جمعه 95/10/24 ] [ 11:58 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

درخلوتم و ، ای پری روکجایی ... ای قزال خوشرو به مرغزاربیایی

درخلوتم و ، ای پری روکجایی

ای قزال خوشرو به مرغزاربیایی

 

بازآمد ورفت ، بهاردیگر

این بارچرا بازپرستونیامد ؟

 

بربام فلک خیزافکند چشمم

این قاصد عشق ، زدرنیامد

 

زین سوز و نوای ، دل ما

ازابربهاری چرا ، اشک نیامد ؟

 

هرشب به سرتلِ ، خاک نشستم

آن یوسف زهرا ، به کنان نیامد

 

درخلوت است هرشب ، غلام پری رو

بربام دل ما ، پرستو نیامد

 

غ..ر..آ



[ دوشنبه 95/10/20 ] [ 3:31 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

خاتوغزلهای شعرم ..... ای قبیله ستوده ازعشق

 

خاتون غزلهای شعرم

ای قبیله ستوده ازعشق

ای بلندای جمالت حرمت عشق

ای نازخرامت ، همه ی عشق

عشاق همه  بر آ ستا نت

چون ماه پرستید ند ، آفتاب

یوسف ز درآمد چوخرامان

آفتاب رفت وحراسان

برهرقدمت بنفشه ونسترن اویز

تاعطربه گیرند چو دل انگیز

گردن برافرازند ، به تما شا

برچشم سیاه تو دلارا

گیسوی بلندش به شبم داد

پیچم به تارمویش ، چوبیمار

درباغ چشمت اسیرافسونگری

در وادی نجد،  تو کشت بیمار

شهزاد ، نی و، افسانه شب

بیمارتواندغلامان وغلام هرشب

 غ..ر..آ

 



[ جمعه 95/10/17 ] [ 7:20 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

اه چه دوران قشنگی داشتیم .... درضمیرعشقی قدم میزاشتیم....

اه چه دوران قشنگی داشتیم

درضمیرعشقی قدم میزاشتیم

 

دل به تودادم ودلبری میکردی

رزوهای محال را سروری میکردی

 

درخیالم عاشق بودم و ، توچه کردی دل

ازنفس افتادبودم ، دلبری کردی دل

 

صحبت ازشاهی عشق بود ، بخودم بالیدم

تگیه برعشق زدم و ، خواب تورا میدیدم

 

 

پای اسمت همه جا اسم منم حک میشد

ضجه وسیاهی شب به سپیده ختم میشد

 

صحبت ازعهدوقرا بودوعمرکوته ما

خواهدآخربگیرد برات ، غلام از شما ؟

 

غ..ر..آ



[ پنج شنبه 95/10/16 ] [ 7:54 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

هوای عشق وسازو ، دوتارت ... هوای داشتن و چنگ ونگارت

هوای عشق وسازو ، دوتارت

هوای داشتن و چنگ ونگارت

 

آخه هرگلی یه بوی داره

ولی عطراو یه چیزی دیگه است

 

میشم لبریزآن لبهای سرخش

فدای چشم و ابروی کما نش

 

دوتاچشم سیاه و ، نازداری

تمام زندگیم و ، راز داری

 

همیشه با توام ، راحت باش

عزیز ، گرم وهم  صحبت باش

 

بخند تا غنچه ی ، لبها کند گل

بخند تا قلب این عاشق بکوبد

 

غلام سرشار احساس ، کنارت

میخواد یک عمر ، باشه دوتارت

 

غ..ر..آ



[ یکشنبه 95/10/12 ] [ 8:2 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

زره زره رفت دلم ، دامن کشان ..... می کند او مرا ، انگشت نشان

زره زره رفت دلم ، دامن کشان

می کند او مرا ، انگشت نشان

 

گرنمیخواهی بمانی بادلم

مانده داغ دوریش ، رو دلم

 

وای ازدل که با دست خودم

رد پایش راچرا نابود کنم

 

عشق که جایش ماند کنج دلم

اوشده یوسف و، ماندعشقش دردلم

 

داره میباره باران روی گونه هام

ازتوفریاد دارد ، این مجنون دلم

 

لحظ ای پیچید صدا درگوشم گلم

کی بیایدعطریاس با نسترن گنج دلم

 

زره زره میرود دل دامن کشان

این غلام رسوا شدو ، انگشت نشان

غ..ر..آ



[ شنبه 95/10/11 ] [ 12:1 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

خودم میخوام برم ، خاطراتش نمیزاره...

خودم میخوام برم ،

خاطراتش نمیزاره...

تظاهرمیکنم  رفتم ،

عشق نمیزاره...

 

نمی ترسم ولی عاشق ،

همش دلشوره داره ...

دوروزی بگذره خاطراتش ،

درسرم رژ داره ...

 

به توگفتم که رفتم ،

توراحت باش...

تودورازمنی عشقم ،

راحت باش...

 

نمیاد کس بگیرد جای تو ،

دلشورهایم را ...

چه خوب ازاوشناختم ،

عشقم را...

 

تودراحساس من هستی ،

بیشترازهرروز ...

میخوام با توباشم ،

بیشترازهر روز...

 

غلام اماده رفتن ،

ولی احساس نمیزاره...

بجز او کس ندارد ،

عشق نمیزاره ...

 

غ..ر..آ



[ سه شنبه 95/10/7 ] [ 8:41 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

برف آمد که ردپایت ، میل شکارم کند.... درآغوش خیالم ، زمستان

برف آمد که ردپایت ،

 میل شکارم کند....

درآغوش خیالم ،

 زمستان بهارم کند....

بدعهدی ی. ما را ،

 تحمل کن یارا ....     

میفهمی ومیبینی ،

حال غلام را .... 

گذرمیکنی ازما ،

تمام عمررقصان .... 

فقط پائیزمیفهمد ،

خزان عمرگلها را....

غ..ر..آ  



[ شنبه 95/10/4 ] [ 1:55 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

ایکه سقف ابرویت خانه ی عشق من است .... بیخبر.دانی ، آن کمان دی

ایکه سقف ابرویت خانه ی عشق من است  

بیخبر.دانی ، آن کمان دیدگاه چشم من است؟    

 

مشکن آن طاق ابروچون پل قلب من است 

قول اگرمن بشکنم ، مثل آن توبه است   

 

ازغروب برگردم ، که تو طلوع کنی   

زیرمهتاب آرزوهای مرا ، تو روکنی  

 

برمیگردی یه روزو ، پل میزنی به آرزوم      

میشود رسواغلام و، مرگ چشمان حسود

 

غ..رآ

  

 



[ چهارشنبه 95/10/1 ] [ 9:51 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

دیگر امکانات


بازدید امروز: 19
بازدید دیروز: 7
کل بازدیدها: 341487