سفارش تبلیغ
صبا ویژن

درهم آشفته مکن ، گیسو ... که بیمار و ، تبدارشدم هردم آن شانه

درهم آشفته مکن ،

گیسو  

که بیمار و ، تبدارشدم

هردم آن شانه نکش ،

گیسو  

مده آزار و ، گرفتارشدم

گاه میان خلوت تنهای ،

ازعشقت  

همچوابرخزان ، اشکبارشدم

اختران غرق تماشا بودن ،

تا سحر  

گونه ام سرخ و ، تبدارشدم

هردم از در.طلب میکرد ،

چشم  

زدرآئی تو ، دلکش ومستانه

برسانید آوای مرا و ،

بگوید ؟

که غلام مست توهست و ، دیوانه

ضربه تک تک ساعت به سحر ،

نزدیک شد  

ضربه میزد که برو ، میخانه

غ..ر..آ



[ دوشنبه 97/7/30 ] [ 8:40 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

درچشم عاشقان پائیز ، رنگ هنراست ... تصویر درچشم عاشق ، افضل اس

درچشم عاشقان پائیز ،

رنگ هنراست

تصویر درچشم عاشق ،

افضل است

چون می تپداین دل ،

ازعشق او

مجنون کی زحال لیلی ،

بی خبراست

چشم راه میکشد و ،

دست برآسمان دارد

این رنگ خزان نیست ،

فاتح دیگراست!

گرنغمه زند بلبل ،

برشاخه نارنج

الفاظ غزلهایش ،

شکردیگراست

گربرگی ریخت و ،

همسفر. باد شد

دانی که به اِذّن اوست و ،

هنراست

ازچشم دلبرقطره قطره ،

میچکد دُر

رود تشنه ی اشک ،

دلبراست

گرکارعاشقان ،

بهم وصل شد

شعرپائیزغلام هم ،

یک غزل است

غ..ر..آ



[ یکشنبه 97/7/29 ] [ 9:56 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

میشه مگه هواسم ، یه جای دیگه باشه

میشه مگه هواسم ،

یه جای دیگه باشه

میشه مگه تپش هام ،

برای اونباشه

میشه مگه غیراو ،

دلبر دیگه باشه

میشه مگرکه اصلاً ،

عشق هم پا نباشه

وقتی میاد باران ،

حالم وعوض میکنه

میبینم تورا توباران ،

بازدلم هوس میکنه

نتوان غلام یه لحظ ،

درفکر اونباشه

دق میکنم بی او ،

گرعشقش نباشه

غ..ر..آ



[ دوشنبه 97/7/23 ] [ 6:25 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

بغض تب آلود شب گذرکرد و ، صبح با َابرآمد ... چارقد نقرایی رنگ پ

بغض تب آلود شب گذرکرد و ،

صبح با َابرآمد

چارقد نقرایی رنگ پوشید و ،

هنگام سحر آمد

روزچوگریزد تودر شب ،

روح عریانی

وسوسه مشودر حوض آب ،

درقلب اوجانی

جاذبه ایستاد و ،

سیب به شاخه آرام ماند

تا سحربه تماشای تو ،

که درآب عریانی

میزنی آتش بجان غلام ،

وقت رفتن

میسوزانی و.ازاین درد ،

چه میدانی

به پای بیکسی ،

نزار مرا

 که چون توگل ،

دارم کسی

غ..ر..آ



[ دوشنبه 97/7/23 ] [ 1:6 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

دراین شبها دلم پَرمیزنه ، دلربا برگرد ... نمیره دل زین حال واحو

دراین شبها دلم پَرمیزنه ،

دلربا برگرد

نمیره دل زین حال واحوال ،

یاربرگرد

بیا پیشم که باز امشب ،

هوایی گشتم

نزن برهم رویایم ،

که سرمستت گشتم

نوشتم غزلها برایت ،

بی صداخواندم

نفس پروازمیکرد سویت ،

بی صدا ماندم

ببین حال خراب و ،

نبودنت عذابه

نفس بود ونبودش هم ،

بی توعذابه

نتونستم آرام کنم دل را ،

دلشوره دارم

فراموشت نخواهد کردغلام و ،

بی قرارم

بزن رعد تا ببارد اَبر ،

دلم امشب بی قراره

حسابی دلخورم آسمانم شد ،

بی ستاره

غ..ر..آ



[ پنج شنبه 97/7/19 ] [ 9:23 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

تو میخندی ومن محوه ، ابروکمندم .... تو میگردی ومیگردم پی ، گیس

تو میخندی ومن محوه ،

ابروکمندم

تو میگردی ومیگردم پی ،

گیسوبلندم

میدونی دل به توبستم ،

سیه گیسوی باغَم

برای دیدنت باید ،

قبای سبز بپوشم

بهانه کردم رفتنت را ،

تا. رعنا ببینم

جمال آن قد وبالا ی ،

رعنا ببینم

فراموش میشوم بی تو ،

فراموشم نیستی

یه زّره سادگی کردم ،

چرا دوری. تا هستی

توگرمی غلامی. برگو ،

کدام میخانه هستی

غ..ر..آ



[ جمعه 97/7/13 ] [ 5:32 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

گیسوبهم ریختی و ، گرفت حال مرا .... رها کرد دوگیسوبه باد و ، ب

گیسوبهم ریختی و ،

گرفت حال مرا

رها کرد دوگیسوبه باد و ،

بهم ریخت مرا

برگرد وبیا ،

که دل برگردد 

بنشان آتش سرکش ،

که برگردد

هرجاکه میروی پشت هر ،

زرّه پنهانی

دل میبر و،

برنمی گردانی ؟

شیدایی ما ،

مگر هویدا نیست ؟

غم دوریت مگر درما ،

پیدا نیست ؟

سوغات عشقی ،

که میراثش وفا ست

ای دلربا. مگرغلام هم  ،

بی وفا ست ؟

غ..ر..آ 9/7/97



[ پنج شنبه 97/7/12 ] [ 7:4 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

بازیاد ایام شد ومن ، درخم کوچه ... ازشوق دیدارتودلبر ، نشستم س

 بازیاد ایام شد ومن ،

درخم کوچه

ازشوق دیدارتودلبر ،

نشستم سرکوچه

ساقی نیامد ،

که ازجام وجودش

دیوانه ومست گردم ،

سرکوچه

دل یاد توکرد وبه هر ،

رهگذراین گفت

هرگزنرود خاطرآنشب ،

سرکوچه

بازعطرتوپیچید و ،

غلام یاد ایام

دل پرگشود و نشستم ،

سرکوچه

دل یاد توبود و آن ،

چشم سیاهت

هرگزنرود خاطر ایام و ،

یادش سرکوچه

غ..ر..آ



[ دوشنبه 97/7/9 ] [ 1:29 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

میشکنی قلبم و ، کارت دلبرگشی تاتهش پایم وآخرمرا ، می گشی ا

میشکنی قلبم و ،

کارت دلبرگشی

تاتهش پایم وآخرمرا ،

می گشی

اومرا تنها نمیزاره ،

اما چرا دلبرگشی ؟

بس بیا کوتا بیا جانانم ،

چراعاشق گشی

یک گمی بادلم باش ،

دیوانه تم

هرجوری ردم کنی ،

بازم درخانه تم

هیچکسی مثل غلام ،

نمی خواد.عزیزم

پای تو وسط باشه ،

همیشه عاشقم

دارو ندارم تو و ،

همیشه کنارتو و

دل ازت نمی کنم ،

یار دلبرگشم

غ..ر..آ



[ یکشنبه 97/7/8 ] [ 1:56 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

پُرازحرفه نگاهت ، درسکوت شب

پُرازحرفه نگاهت ،

 درسکوت شب

نه رمل و نه اسطرلاب ،

پُراز رازی درشب

حضورت در وجودم ،

مرا زنجیرکرد

سکوت پُرهیاهویت مرا ،

غافل گیرکرد

توبانقش وجلاهستی ،

چه در روز و چه درشب

فقط میشه بزاری روی قلبم ،

دست

تودنیای غلام هستی ،

توماهتاب وماه هستی

توقاب پنجره بنگر ،

مرا درخود پیدا کن

نشان شیدایی دل را ،

درونِ زخمم پیدا کن

زمانه رنگ عوض کرده ،

زمینش پُرزنیرنگ است

کجایدصدق وصادقها ،

که صادقها زخم خورداست

غ..ر..آ



[ جمعه 97/7/6 ] [ 3:3 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

دیگر امکانات


بازدید امروز: 64
بازدید دیروز: 7
کل بازدیدها: 341532