بوسه خورشید
زندگی جزگذرباطل ،
نبود ...
گربه شوق تماشای تو ،
خورشید نبود؟ ...
وَرنه ازمشرق ومغرب ،
فرقی نداشت ...
گرمی بوسه خورشید ،
برلب ساحل نبود ...
غ..ر..آ
زندگی جزگذرباطل ،
نبود ...
گربه شوق تماشای تو ،
خورشید نبود؟ ...
وَرنه ازمشرق ومغرب ،
فرقی نداشت ...
گرمی بوسه خورشید ،
برلب ساحل نبود ...
غ..ر..آ
به دل گاه گاهی گفتم ،
که عشق هم دردسر دارد ...
توکم کن دیوانگی هایت را ،
که عاشق خبردارد ...
کشاندی تاکجا دلبر ،
دلم برتونظر دارد ...
به قلب خویش حسودی میکنم گاهی ،
ترا ازمن بیشتردوست دارد ...
به دل گفتم مشوعاشق ،
که این عشق دردسر دارد ...
غ..ر..آ
از در صلح آمدی ،
بی حوصله ای چرا ؟ ...
قهر و به آشتی آمدی ،
بازاین گله ها چیست ترا ...
بازکن پنچره عشق را ،
که پرواز کند ...
خوبگیردبه آوازچلچله ها ،
پِر پرواز بگیرد مرا ...
توپریشان مکن زلف ،
که پریشان توام ...
یا به لب بگو بله ،
یابه ِاشارات بخوان مرا ...
غ..ر..آ
چشم تو دیده شد و ،
چشمم پسندید ترا ...
من همانم که پسندیدم ،
چشم تو ندید مرا ...
یاد لبهای تو افتادم ،
غنجه بود چون گل سرخ ...
نیست معصیت ولی ،
یک نظر دیدم ترا ...
نشدم رنجیده ،
باورکن ...
عاشقت هستم بفهم ،
که فهمیدم ترا ...
غ..ر..آ
قاصدک ،
ازیاربگو ...
بگو درگوشم آهسته ،
ازمخزن اسراربگو ...
به غریبه نگو ،
راز واسراریار...
ای صبا چه خبر ؟،
ازچشم دلدار بگو ...
غ..ر..آ