سفارش تبلیغ
صبا ویژن

.. باور کن ..

.. باور کن ..

مرا برون فکندی ،

زباغ چرا؟ ...

اگرچه به دست خویش ،

کاشتی تو مرا ...

به عشق روی تو ،

ریشه کردم و ...

به چشم بستِه نه ؟ ،

به عشق باورکن مرا ...

به قهر نمی روم گر چه ،

به تن ندارم  ردا ...

فرصتی ده که پائیز ،

شده مرا ؟...

به لطف بهارت ،

جان میگیرم ...

در زمستان !،

تو باورکن مرا ...

غ..ر..آ



[ یکشنبه 101/3/29 ] [ 7:28 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

خط رِاَس عشق

خط رِاَس عشق

درآسمان خاطره من ،

ازهرسوخطی می کشند ...

 

بس  نشستم وگفتم: ،

ازحدیث عشق ...

 

درسینه ی فلک ،

خط راٌس عشق میکشند ...

 

سحراز راه رسید و ،

خوشه پروین برچید ...

 

خورشید برآمد و ،

عشق به رُخ کشید ...

غ..ر..آ



[ شنبه 101/3/28 ] [ 8:11 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

جدایی

جدایی

شتافتم در طلبت ،

کوبه کو شهره شدم ...

 

دربه درجستم ونیافتم ترا ،

شهره شهرت شدم ...

 

تنگ شده دل ازجدایت ،

با این جدایی هم. همدم شدم ...

غ..ر..آ



[ پنج شنبه 101/3/26 ] [ 6:53 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

شمم عطر

شمم عطر

تو درخیال چشمم ،

خمرِ شراب شدی ...

زآن مِی چشم مست تو ،

دلبرناز شدی ...

صبح که طلوع میکند ،

باد صبا سحرگهان ...

شمیم عطر ترا ،

بسترخواب می کند ...

نظر به حال دل نما ،

که تب وتاب میکند ...

غ..ر..آ



[ سه شنبه 101/3/24 ] [ 8:20 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

دل ساده ام

گم شدام توی نگاهت ،

با دل ساده ام ...

بسته ام بارسفر.چه کردی ،

غریبه با دل ساده ام ...

دل سفرکرده به چشمانت ،

عاشقانه ...

وای ازاین دلِ ،

ساده دیوانه ام ...

غ..ر..آ



[ دوشنبه 101/3/23 ] [ 6:53 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

مهربان

میشود مرهم زخمها ،

با نگاهی مهربان ...

گر. نداری نوشدارو ،

هی نزن زخم زبان ...

آدمک آدم شو! ، 

تاهستی زین جهان ...

خاطرات کهنه را ،

هرروز مرورش کن ببین ؟ ...

طعم تلخ. شیرین شود ،

ای دوستان زین جهان ...

غ..ر..آ



[ جمعه 101/3/20 ] [ 10:9 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

هوای ابری

نشستم بر درایوان خدایا ،

سپیده سرزد وبلبل نمی خواند ...

هوااَبریست وسیاه درگرفته آسمان را ،

چرا ناودان غزل باران نمی خواند ...

دلم گرفته است زین محفل یاران ،

سپید کردم موی وکسی دردم نمی داند ...

دریغا زین درد که جهان راگرفته ،

کسی درمسجد وکلیسا غزل نمی خواند ...

رفیقان درمحفل جمعاً اما ! ،

کسی شوق غزل خواندن نمی داند ...

غ..ر..آ



[ دوشنبه 101/3/16 ] [ 4:58 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

کوی یار

نشستم برکوی یار ،

همی دانم شکر دارد ...

مرا رفتن ازاین سوبه آن سو ،

چه سودی جز.دردسر دارد ...

بشین نزدکسی ای دل ،

که از گلزارخبر دارد ...

گلستان بِه اما ! ،

گلستانی رو که یارنظردارد ...

چه نغزگفته ،

مولانا زین باب ،

دلانزد کسی بنشین ،

که اوازدل خبر دارد ...

غ..ر..آ



[ جمعه 101/3/13 ] [ 10:13 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

پراهن او

کی بینا شود چشمم ،

ازپیراهن او ...

 

درجانم به تنش هست ،

بوی پیراهن او ...

 

زندام بی اوهمین قدر ،

که نفس می کشم ...

 

نتوان گفت:زجدایی ،

عاشق شدام براو ...

غ..ر..آ



[ چهارشنبه 101/3/11 ] [ 7:24 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

عطریاس

عطریاس

بوی افسونگرزلفت ،

باعطریاس ...

که فروریخت ،

به دامان افق ...

جلوه ات خاطره انگیزشد ،

هنگام سحر ...

وقتیکه می ریختی ،

به دامان افق ...

بوی جان پرورت ،

شوقی به دل انداخت ...

که پروازکند دل ،

به دامان افق ...

غ..ر..آ



[ دوشنبه 101/3/9 ] [ 8:58 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

دیگر امکانات


بازدید امروز: 30
بازدید دیروز: 112
کل بازدیدها: 362827