سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آواری آن شوکت پنهان تو ، کشتم زین گریه پنهان زچشمت ، بیمارتوکشت

 

آواری آن شوکت پنهان تو ، کشتم

زین گریه پنهان زچشمت ، بیمارتوکشتم

 

 عطرتورا گرفتم  ، زین شبها رهایش نمیکنم

باغ گل شکفت و ، من باغبان رهایش نمیکنم

 

خوگرفتم هرشب ، میان پیچش گیسوانت

تا بسازم غربت تنهایم را ، رهایش نمیکنم 

 

گونه ام چترباران شدواشکم موج بی اختیار

 سپاردم زورقم  را ، به دریا  بی اختیار

 

تودریایی وناخدایم توی زدیروز امروزو، فردایم توی

همه روزگاراگرخسته ام ، خدای ناخدای دریایم توی

 

عمریست که درحسرت یک لحضه نگاهت آرام بگیرم

آن لحضه که ازعطر توپرشم ، جان بگیرم

 

زیبای چشمان تو کی ، نظر کند .غلام را

عطریست که در تونهان است ، همه ما را

 

غ..ر..آ



[ شنبه 95/3/29 ] [ 11:1 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

توپشتم هستی و، ویرانه هایم آباد به عشقت یقین دارم ای ، سروآزاد

 

توپشتم هستی و، ویرانه هایم آباد

به عشقت یقین دارم ای ، سروآزاد

 

برای عشق بازی به احساس تودل بستم

بدان درحجم آئینه به عشق تودل بستم

 

کنارت خوب وآرامم دلم قرص قرصه

خداهم حال مجنون را می پرسه

 

کنارت شوکتی دارم که شاهان را ، کسی هستم

به هرجایی کم آوردم پی دست تومی گردم

 

هنوزم بیشتر وقتها غلام ، محتاج مهتابه

برای ردشدن ازرود ، پل ازدست تومیسازه

 

خیالم راحته وقتی ازت انگیزه میگیرم

نباشی ردشدن سخت وخدایا بی تومیمیرم

 

غ..ر..آ



[ یکشنبه 95/3/23 ] [ 11:6 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

پریشان حالم وبی تو خرابم یه عمریست که بی تودرعذابم

 

پریشان حالم وبی تو خرابم

یه عمریست که بی تودرعذابم

 

یه لحضه حتی بی توآرامش ندارم

نفسهایم عذاب میشه ، بی تو زارم

 

نگاهدعاشقم کرد ، عاشقی دیوانگی نیست

تصورکن درآِینه تصویرنباشه ، زندگی نیست

 

یجورایی اوج پرستش را ، با لبخند توشناختم

یه گوشه ی قلب غلام ، زیباترین بت را ساختم

 

بریدم ازهمه دنیا یه وقتایی ، من آن ناخدا را درتودیدم

درون نورمهتاب درظلمت ، من آن زیبا بت رعنا دیدم

غ..ر..آ



[ سه شنبه 95/3/18 ] [ 3:33 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

چقدر دنبال آن لحضه می کشتم عزیزم باز پیدا شه

 

 

درد های یک مادر عاشق رانده  شد  از کانون   خانواده و همسر!

پس ازپایان دوره تحصیلات دانشگاه  ازواج کرد  سمره  ازدواج

یک فرزندپسربودبعدازشش سال به علت بدرفتاری شوهروخانواد

شوهربابیماری روحی به دامان پدرروی آورد ورسرانجام دربهار

نود وپنج بسوی حق شتافت روحش شاد

 

چقدر دنبال آن لحضه می کشتم

عزیزم باز پیدا شه

 

می دونستم که ممکن نیست

دوباره باز پیداش شه

 

به دنبالش هی می کشتم

تا طوفان باز تکرارشه

 

چقدر آرامشم می شد

وقتی بچه م پیشم باشه

 

توخوب فهمیدی که بی او

عجب دیوانه ای میشم

 

نگیر این حق ازمن تو

نزار چشمم بی نور شه

 

به دنباله تومی گردم

اگر، ردی ازتو پیدا شه

 

دوباره فکر، من میشی

یه جا ، درخلوت وتنها

 

برای باورحرفهایم

قسم می دی به جون سامیارم

 

همین وخاطرت باشد

کسی مثل من عاشق نیست

 

اگرچه دارم ، میرم

یک روزی حق ومیگیرم

 

توشکلی ازیه مرد بودی !

ولیکن ، مرد نبود تو

 

سمانه باسکوتش خوب فهمید

شاید روزی بفهمی تو ؟

 

غ.. ر..آ

 



[ شنبه 95/3/15 ] [ 5:12 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

(عادت نیست عاشقی) عادت نیست عاشقی ، هاشا نمی کنم وقتی تورا میب

 

(عادت نیست عاشقی)

عادت نیست عاشقی ، هاشا نمی کنم

وقتی تورا میبینم دست وپا ، کم میکنم

 

سالهاست که خجالت میکشم بگویم اما !

نگاه هم را از تو پنهان نمی کنم

 

با واژها بازی می کنم تاغزلها را

برگیرم ازخاطرات گهنه ام ، غبار

 

میدهم جانم را ، برای خوشحالی تو

برعکس توخدا رامیبینم درلبخند تو

 

گاه دلم می خواهد هجرت کنم اما!

پای محکم می زند دلم ، برای تو

 

حس ظاهرمیکند قلبم ، ولی !

درسینه آتشی دارد غلام ، ازعشق تو

 

غ..ر..آ



[ یکشنبه 95/3/9 ] [ 9:36 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

دیگر امکانات


بازدید امروز: 72
بازدید دیروز: 112
کل بازدیدها: 362869