سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شب شد و عشق باز ، طغیان کرد ... دیدام درانتطارو ، خواب را زارک

 

شب شد و عشق باز ،

طغیان کرد

دیدام درانتطارو ،

خواب را زارکرد

برتنم میزد تبی شلاق ،

چشم را هوشیارکرد

آسمان پرز پولک بود و ،

ماه صورتش پنهان کرد

دیدام همچون دیوارچین ،

بسته بود مرزها را دگر

دیده بستم به خواب  ،

تا بیاید رویا. دگر

انتظارکهنه کی آید. به پایان ،

عاشقان

تابه کی باید ببارد ،

چشم غلام

نیمه پنهان جانم ،

پنهان چرا ؟

شب به پایان آمد پولکی دامن ،

پنهان چرا ؟

غ..ر..آ



[ یکشنبه 97/10/23 ] [ 9:53 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

افسرده و زارنمیروم ، ازشهرشما .... شورید دلی مانده ، پیش شما

افسرده و زارنمیروم ،

ازشهرشما

شورید دلی مانده ،

پیش شما

مکن دل زنده بگور ،

مگر درشهرشما رسم است

آمدم وصل کنم دل ،

درشهرما. یاد وصل رسم است

گرچه میرقصد اشک ،

نگیززمن چشمه ی عشق است

شایدآن غنچه ی شاد که بدست آمد ،

هنرافسونگری عشق است

نرسد به لبم یا که لبم بازنشود ،

شعله ی آه لبم ازعشق است

میروم نه بدین سان که دورت سازم ،

بادلی شادغلام میرود از حرمت

چندخنده پلمپ کردم پنچره فولاد ،

بازهم دلم گره خورد پنچره فولاد. حرمت

غ..ر..آ



[ جمعه 97/10/21 ] [ 10:0 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

آمد به سراغم باز ، ریزد به تنم آتش

آمد به سراغم باز ،

ریزد به تنم آتش

بی مطرب ومِی? آمد ،

ریخت برتنم آتش

با آن طرب نازش ،

بتخانه زدم آتش

ای ماه ! توشاهد باش ،

ازفتنه چشمش. میخانه بهم ریخته

تنها دراین عالم ،

درمن طرب ریخته

ازگرمی لبان لاله رنگش ،

شعروغزلم بهم ریخته

اُفتد اگربه چنگ گیسو ،

با مستی او غلام بهم ریخته

غ..ر..آ



[ جمعه 97/10/14 ] [ 9:35 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

رفت او دامن کشان ، گویا زلیخا میرود .... میرود تنها چرا ؟ ، ای

رفت او دامن کشان ،

گویا زلیخا میرود

میرود تنها چرا ؟ ،

این دل تنها میشود

آه نگندم دل ،

پریرو پریزاد میشود

اشکهایم قطره قطره ،

رود ودریا میشود

چون نسیم آرد.عطر دمد ،

این دل احیا میشود

بنگرآن لحظ را ،

مستی بلبل دوچندان میشود

هرپیامی میرسد ازسوی تو ،

تعبیر رویا میشود

دلبری درشا?ن توست ،

اما غلام. بی توتنها میشود

غ..ر..آ



[ جمعه 97/10/14 ] [ 9:29 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

نمیخوانم خم اَبرورا ، به هرگیسوتو را دیدم ب

نمیخوانم خم اَبرورا ،

به هرگیسوتو را دیدم

به هرکوی گذارکردم ،

همان اَبروکمان دیدم

تو بر اَبرو بند داری ،

زحال ما خبرداری

به هرکوهسارتو را دیدم ،

به طنازی

چراپنهان کنم آخر؟ ،

به هرکویی تو آنجایی

سخنهای لبت را ،

درنگاه گل میخوانند

هزاران لحجه را دیدم ،

تورامستانه میخوانند

پرروی پریزادم که پنهانی ،

به بسم الله هویدائی

حجاب پرداز. شبهایم ،

غلام داند تودر زلفت هویدائی

غ..ر..آ

ر



[ دوشنبه 97/10/10 ] [ 10:0 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

زیبا مرا چرا نفهمیدی ، تنها دلیل ماندم بودی

زیبا مرا چرا نفهمیدی ،

تنها دلیل ماندم بودی

این بلبل دل که غزل خوان شد ،

تنها دلیل خواندم بودی

تقصیرنداری که دیوانه شد یک شهر ،

برایت

دوچشمم دید چشمت ،

غزل خوان شد برایت

توازمرزی عبورکردی ،

که درچشمم ظهورکردی

حدود وحد مرزی نیست ،

که توزیبا ظهورکردی ؟

دلیل ماندم با تو ،

همان آوازات باشد

که چشمان توهم روزی ،

چراغ دلم باشد

گذرازدل مکن جانا ،

غلام شبهای تار دارد

که چشمانم زچشم تو ،

 سهم دارد

دلم مجنون و دیوانه شدن را ،

بلد شد

چون مست شد  دل ،

ره میخانه رفتن را بلد شد

غ..ر..آ



[ پنج شنبه 97/10/6 ] [ 8:26 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

خوب دانم که زیادش ، نروم .... یاد آن باده کنم ، یا زفراق گریه

خوب دانم که زیادش ،

نروم

یاد آن باده کنم ،

یا زفراق گریه کنم

برق عشقی که ازآن ،

روزنه تافت به دلم

شوخ چشمی آن شب ،

زیادم نبرم

منکه بوئیدام ،

عطرنفس هایش را

هرگزعصیانگری دل ،

زیادم نبرم

خوب دانی که جزاین نیست ،

غلام هرگز

هرگز. آنهمه مستی ،

ز یادم برود

شب یلدا ز ره آمد،

که غزلهای توراگوش کنم

باده از دست تو گیرم ،

تا ثُریا میرود

غ..ر..آ



[ دوشنبه 97/10/3 ] [ 8:16 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

ای زمستان ، افسونگریهایت کو من سراپا ، محوه توگشتم

ای زمستان ،

افسونگریهایت کو

من سراپا ،

محوه توگشتم

آن سپیدی رُخ ،

زیبایت کو

ازخویش رفته ام ،

درجنون

فریادهای شعر ،

آمدنت کو

همچوماری تبدار ،

میخزد ابرخزان

آنهمه خروش و ،

طغیانت کو

می نهم ،

درون رویاهایم

گلپونه های ،

زیرپا یت کو

دشت بی تابی میکند ،

برای تو

عطرسرگردان ،

نفسهایت کو

دانی غلام ،

چه میگوید ؟

ردپای کبوتر ،

روی برفهایت کو

غ..ر..آ



[ شنبه 97/10/1 ] [ 12:14 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

دیگر امکانات


بازدید امروز: 47
بازدید دیروز: 112
کل بازدیدها: 362844