ازگوشه چشم تو ، هرروزخورشید ... طلوع می کند ...
ازگوشه چشم تو ،
هرروزخورشید ...
طلوع می کند ...
شعرهای شبم را ،
دم میکنم ...
صبح بخیررا بهانه و ...
با لبت نوش می کنم ...
غ..ر..آ
ازگوشه چشم تو ،
هرروزخورشید ...
طلوع می کند ...
شعرهای شبم را ،
دم میکنم ...
صبح بخیررا بهانه و ...
با لبت نوش می کنم ...
غ..ر..آ
بی توبی تابم ،
توکیستی ...
باهرتبسم تو ،
به سان آفتاب گردان ...
میچرخم به سویت ،
توکیستی ...
غ..ر..آ
بانوی ترمه پوشم ،
بانغمه خواند به گوشم ...
یغمامبردلم را ،
لیلی حلقه گوشم ...
هرثانیه در رویا ،
اوبرد مرا به اغما ...
باساحل خط لب ،
کشید مرابه دریا ...
بانوی ترمه پوشم ! ،
غلام حلقه گوشم ...
غ..ر..آ
فنجان اوقات مرا ،
جزاوکسی. شیرین نکرد ...
این باغ انار دل را ،
جزتوکسی. خون نکرد ...
ازتو دارم یادگارو اما ! ،
باشبیخوانی شکستی ...
ازپل متروکه دلم ،
چون قطاری ردشدی ...
خنده ها درهم شکست و ،
سوزنبان قلبم برید ...
ازخودم دیگرندارم اختیار ،
باقطاری این دلم. ره برید ...
غ..ر..آ
چه خواندم ازچشمت امشب ،
تومی دانی ...
چه حسی دارم ؟...
بزن باران ازچشم ...
که انگارمنهم ...
دردی دارم ...
مرا دریاب در این لحظه ...
که هرشب ...
مهتاب لازم دارم ...
بمان امشب ...
که مهتاب است ...
برای شام امشب ...
کوکبی لازم دارم ...
غ..ر..آ
نشستم پای توزیبا ،
ندانستم که این بازار ...
شورشر دارد ...
بجوش آمد صبرم …
کاسه لبریزشد ...
بریزجام دگرای دوست ...
که این دل میل دگردارد ...
غ..ر..آ
دیواری کوتاه تراز ،
غزلهای چشمت نیست ...
وقتی که استعاره میگیرم ،
ازچشمت ...
سرخ می نویسم ،
چون جزاوکسی نیست ...
غ..ر..آ
میخواستم توخورشید باشی و ،
ماه شویم ما ...
توسرچشمه ومن برکه آب ،
بیا تا راهی دریا شویم ما ...
اوچشمش شیشه ی باده و ،
اشکش باده ما ...
بده ازاشکش باده ساقی ،
که مست شویم ...
که دلتنگی ایام ،
شکستهِ دل ما ...
غ..ر..آ