بی خبراز راه برس و ، دربزن ... بی سر وسامان است دلم ، سر بزن
بی خبراز راه برس و ،
دربزن ...
بی سر وسامان است دلم ،
سر بزن ...
تابه پایان برسد ،
بغض درکلو ...
به اَبرآسمان دلم ،
رعد وبرق وباران بزن ...
شده دلتنگ دلم ،
گله ی نیست ترا ...
اگه عاشق شدی ،
بهردرمان بیا سربزن ...
میکشم آه همه جاه ،
از دل تنگ خودم ...
با قدمهای آهسته بیا ،
سرزده. سربزن ...
عطش سرخ لبت ،
طعم سیب بهشت ...
تابه کی فکر وخیال ؟،
کافیست بیا سربزن ...
غ..ر..آ