دو مویت را رها کردی ،
دو مویت را رها کردی ،
دلم دربند کردی
دوپایم را به بند کردی ،
عجب کردی.عجب کردی
اگراز بند رها گردد ،
پا
بُرد آخر بند دل ،
جانا
نیفتاده نفس درقفس ،
سینه درتب وتاب است
اگربکشاید در او ،
غلام فکرپرواز است
غ..ر..آ
دو مویت را رها کردی ،
دلم دربند کردی
دوپایم را به بند کردی ،
عجب کردی.عجب کردی
اگراز بند رها گردد ،
پا
بُرد آخر بند دل ،
جانا
نیفتاده نفس درقفس ،
سینه درتب وتاب است
اگربکشاید در او ،
غلام فکرپرواز است
غ..ر..آ
فکرتوتنها ازهمه ،
دورم کرد
بسته ام روی همه چشم ودل ،
کورم کرد
ازدل دیوانه خواستم ،
فراموشت کنم
فکردوریت مرا ،
سخت عذابم کرد
چشم به راهت بودم و ،
عاشقترازهر روز
با غزلهای توهرروز ،
روحم عادت کرد
قبل تویخ بود غلام ،
آرام بی روح ولی
عشق توآمد سراغم ،
آبم کرد
سهم من ازعشقت ،
تنهایی چرا ؟
یک جهان عاشق و ،
تنها یت خربم کرد
غ..ر..آ
بازآمد وشب. مهتاب ،
سراغم نگرفت
این دل شده بی تاب ،
سراغم نگرفت
یک لحظه حلال ابرویش ،
دیدم
آخرچه کنم این دل ،
آرام نگرفت
چرخ میزدم هرطرف ،
اختران خندیدن
با آنهمه اختر شیدا ،
دل آرام نگرفت
آمد سحراز ره با هله هله ی ،
کبک خرامان
باهله هله ی مرغ سحرخوان ،
غلام آرام نگرفت
باآنهمه نغمه وغزل و ،
گل وآواز
بی تو مه من دل ،
آرام نگرفت
غ..ر..آ
هرشب این مه ،
گیسوپریشان میکند
روزچو درمی آید ،
آفتاب
هم زماچهر و ،
هم موپنهان میکند
خودنمایی میکند شبها ،
میان اختران
میزند چرخ فلک ،
خودنمایی میکند
ای فلک گردونه دست کیست ،
با ماچرا ؟
با غلام هم چرخ ،
بازی میکند
غ..ر..آ
موی توتاب میخورد وقتی نسیم ،
می وزد
دیده ازخواب می پرد ،
وقتیکه شب میرسد
پیش توخم شد و ،
دست رد برخواب زد
پیش چشم روشنت ،
قلبم تند میزند
داشتنت ساده نیست ،
فکرش عذابم میدهد
زین گذر تذکره را ،
مهرعذاب میزند
میخورد موی تو تاب و ،
بی تاب میشوم
آن نگاهت تیربرقلب ،
غلام میزند
غ..ر..آ
عشق اگر بود ،
چرامشکل؟
عشق آغاز بود ،
ولی مشکل
بایدازباد وطوفان ،
گذرکرد
باخزان درچشم لیلی ،
سفرکرد
روزگاران چراخالیست ،
جای شان ؟
رد پایش راهم ،
شست باران
ازمی ومینا وساقر ،
هیچ نماند
مست دنیاغلام است و ،
جا ماند
آمد ازچشم اشک ،
جای. می درساقرم
رفتن آن یاران وساقر ،
بجا مانده
غ..ر..آ
من مست دیدار تو و ،
تونقره افشان می کنی
من مست دیدارتو و ،
مرا پریشان می کنی
من مست دیدار تو و ،
مرا تو حیران کردی
چشمان بیمار مرا ،
تودرمان کردی
هرجا که نشستم و نظرکردم ،
چشم مست توبود
بیچاره غلام که عاشق ،
بدمستی تو بود
غ..ر..آ
وای ازاین دیدگان ونرگس تو ،
نگهت درنگهم ترانه شد
خرمن گیسوی نسترنت ،
شیوه غزل و ترانه شد
نگهت بی خطا بود و ،
هدف صورت دل
شیوه ات بی خطا بود و ،
غلام دیوانه شد
به تن خسته من دست بکش ،
مرحم روح
عاشقی اگرخطاست ،
بکن مرا قبضه روح ؟
غ..ر..آ
خرمن زلف تورا باد صباه ،
شانه کشید
بهرچی قهرکنم. زلف رهایت ،
مرا میکشید
پیش رویم. توهمان ،
باغ بهشتی یاس من
دست تو باده وآن ،
بلبل مست مرا میکشد
دخمه لب بودم و ،
پیش توشکفت لبم
غنجه بسته ی باغ ،
پیش تو قد میکشید
گرمی بوسه خورشید ،
برتافت بربام تو
نگهم سوی تو بود و ،
سردی پرکشید
من خسته به این باورم ،
ای رِئوف
که هزاران غلام را ،
به پابوس کشید
غ..ر..آ
نگاهت مثل یک ،
لبخند همیشه
لبم ازطرح لبت ،
خندان میشه
وقتی غرقه نگاهت میشم ،
درقاب چشمات
اگرآتش بباره از نگاهت ،
ازاین سوختن.دلم رضی میشه
همان حسی که داشتن رفیقان ،
به این خاک کبیردادند ورفتن
سفرکردن سبکبال وسبکبال ،
به بام آرزوها شان رفتن
نباشی باغ دل گل نداره ،
که بی توعطربو نداره
ازاین حیرونه غلام که دنیا ،
خدا داره وناخدا نداره
میخوام باشم که آنجاهواشم ،
نسیمش هوای توباشه
مثل رویا نباشی که هرشب ،
که با رویاهایم آشنا شه
غ..ر..آ