سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حسرت چشمانت ، قطره قطره بارانم کرد ...

حسرت چشمانت ،

قطره قطره بارانم کرد ...

ای ساحل آرام دلم ،

انتظارت...

 سایه ی سرکشم کرد ...

ماه تکراری شبهای من ،

بیشتراز شبهای دیگر ...

عاشقم کرد ...

این گهنه شراب جامت ،

دهلیزقلب مرا ...

مسخ خود کرد ...

مومم به شبها برهت مه ،

آن برق نگاهت...

آبم کرد ...

غ..ر..آ



[ سه شنبه 98/7/16 ] [ 11:26 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

خانه کردی در دل وجانم ، بیا عاقبت دیوانه کردی ، چرا ؟

خانه کردی در دل وجانم ، بیا

عاقبت دیوانه کردی ، چرا ؟

عالمم آتش زدی ، پروا نکردم بیا

شمع وپروانه ات هستم ، بیا

ساقی میخانه ات میشم ، بیا

فتنه کن فتانه ات میشم ، بیا

یا مرا درچاه بیفکن ، یوسفم

خادم چاه هت میشم ، بیا

غ..ر..آ



[ دوشنبه 98/7/15 ] [ 9:24 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

صدای بال فرشتگان ، با باد می آید ... ازکهکشان برگ ریزان ، بیک

صدای بال فرشتگان ،

با باد می آید ...

ازکهکشان برگ ریزان ،

بیکران می آید ...

کنون که آمد است ،

این فصل خزان نیست ...

به کهکشان بنگر ،

رنگین کمان می آید ...

بشوید مرا ،

با شراب باران ...

بپیچت درحریربوسه اش ،

باد و باران ...

به گرمی لای لا یش ،

مست خواب می شوم ...

به زیرچترگیسوانش ،

همچوموم آب می شوم ...

شراب خواب شبهایم شد ،

مثل مهتاب ...

رنگین فرش زیرپایم شد ،

در حریر آفتاب ...

غ..ر..آ



[ دوشنبه 98/7/8 ] [ 4:1 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

خزان می شوم ، ازتنها یم .... بیا پیچک بشو ، بپیچ برتنم ....

خزان می شوم ،

ازتنها یم ....

بیا پیچک بشو ،

بپیچ برتنم ....

توباران و من ،

چتروارونه ام ....

که میشوید غم و ،

از دلم ....

تو آغوش گرمی ،

به پائیزم ....

بیا تا بپایت ،

برگِ تنم را بریزم ....

تو ای دارغه ی ،

باغِ الوان ....

بیا تا بروی شانه ات ،

اشک بریزم ....

نخواهم گسست ز دامت ،

عزیزم ....

همیشه صید دامت ،

هستم عزیزم ....

غ..ر..آ



[ یکشنبه 98/7/7 ] [ 9:58 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

بیا شاد بکن ، دلتنگیم را ... رسان برساحل ، عشق ومستی یم را ..

بیا شاد بکن ،

دلتنگیم را ...

رسان برساحل ،

عشق ومستی یم را ...

حصاری سخت هست ،

بین من وتو ...

تو آفتاب شو بسوزان ،

این حصار را ...

نخستین عشق ،

عشق تو بود در دل ...

اگرصد خزان آید ،

عشقت زدل بیرون نمیره ...

سیه دامن مپوش ،

دامن کشان باش ...

خرامان رفتنت ،

ازیادم نمیره ...

هزاران جلوه دیدم ،

رنگا رنگ ...

من آن رنگ پُرچینِ ،

دامنت یادم نمیره

غ..ر..آ



[ شنبه 98/7/6 ] [ 9:10 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

از شرارچشمانت ، مرا سوزاندی ... درعمق چشمت ، مرا خواندی ...

از شرارچشمانت ،

مرا سوزاندی ...

درعمق چشمت ،

مرا خواندی ...

لبهای مرا درحسرت ،

بوسه جامت ...

زآن حسرت بوسه ،

مرا سوزاندی ...

دانم که رازاین ،

دیوانگی دانی ...

تا فرصتی پیداشد ،

مرا سوزاندی ...

پروانه منم شمع توایی ،

جانا ...

هم خود سوختی و ،

هم دلِم سوزاندی ...

غ..ر..آ



[ دوشنبه 98/7/1 ] [ 6:49 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

دیگر امکانات


بازدید امروز: 66
بازدید دیروز: 112
کل بازدیدها: 362863