همه سرمایه ی عمرنمی دزدید ، صدا
(سرمایه ی عمر)
میگذشتم ازآن گوچه که دل
از پس پنچره ای صدایی شنید
کاش مهتاب نمی کرد نگاه پنچره را
ونمی کرد نجوا روح مرا
کاش گوشم نمی شد ، آینه دل
ونمی لرزید چون برگ خزان
کاش نمی افروخت پیکرم رابه گنه
گل انده نمیچید حاصل مرا
کاش ازسرسبزی حیات دلم
همه سرمایه ی عمرنمی دزدید ، صدا
[ یادداشت ثابت - سه شنبه 93/8/28 ] [ 10:51 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]