(آل شیطان درمنا)
(آل شیطان درمنا)
دیشب از آسمان دیده من ، اشک مهتاب می ریخت
درسکوت سپیده سحر، پنجه هایم قلم رامی کشید
عطش جاودانه آتش های آل شیطان درمنا
زخم های تن چند برادر را ، برتن بال فرشتگان کشید
شرمگین شد قلم ازکشیدن شیار، میان پنجه هایم
شعردرآلود پیکر فرشتگان را نقش کشید
آری ، ازمهربود مهمانداران درمنا ، اما..
آسمان عطرسکر آورگل یاس رابرتن مهمان کشید
آه بگذارگم شم درخود ، کس نبیند قطرات الماس را
پرنیان خفته گان را هم روزی طوفان درهم می کشد
شرمگین است (غلام) ازشعر درد آ لود ش
خفته گان کوی دوست ، پس کی بیدارمی شوند ؟
غ..ر..آ
[ یکشنبه 94/7/5 ] [ 2:36 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]