الا بذکر الله تطمئن القلوب
الا بذکر الله تطمئن القلوب
هرشب برآستان جلال او امید به خواستن به غیراونیست ،
آه ای خداچگونه به دیدگان من روشنی دادی ، عاصی شدم ازمنجلاب هوسهای مایه گناه ،
راضی مشو که شوق گناه ونفس پرستی درمن نهادینه شود،ازتنگنای روزنه ی امید بانگ پرازنیازمرابشنو، ای قادربی همتا ، شرمنده کتاب آسمانیت شدم که درِتوبه ورحمت رانشانم داد ،
وشرمنده ازاینکه صوت قراعت الرحمان را برای مردگان ازمناره مسجد پخش می کنند ،
ای خدایی که دست توانایت ، عالم هستی رامعماری کرده . شرمنده از اینکه زینت بخش دلهارادرقابی
زینت منزلها کردیم ای قادربی همتا ، هرشب و روزبه یاد توآرام میگیرد ،
قلب بیمار(غلام) یاری ده ، که صفای سرشت تصویرنقش فریب دنیارا به جفاکاری نَفس نخورد،
وتنها توقادری که بر روح من صفایی ببخشایی ، ونیک گفتی: به ریسمان من چنگ بزنیدومتفرق نشوید،
وینک دستهایم به شوق بخشایش به سویت بلند است وقلبم بانام توآرمش میگرد( الابذکرالله تطمٌئن القلوب)
غ..ر..آ