بازهم شرمنده ام شرمنده ام
من صدایت میزنم ،
سویت نگاه می کنم شرمندام !
چشم می بندم برزمین و،
رخساره برخاک
لیکن ازحال خوشم ،
شرمنده ام شرمنده ام
دست میبرم بالای سر،
بازهم میبندم چشم
ازنگاه نگارم به رخسارگناه ،
شرمنده ام
مینشینم برسرسجاده تاذکرت کنم
ازصدای ذکر، طیرها
شرمنده ام
ازخودم بی زارو،
می جسبم به یارو یارو یار
وای برتو(غلام) گر شاکرنباشد ،
من زلطف الرحمانُ الرحیم ،
بازهم شرمنده ام شرمنده ام
غ..ر..آ
[ شنبه 94/9/28 ] [ 7:53 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]