سفارش تبلیغ
صبا ویژن

(و زفروغ مهرخورشید)

 (و زفروغ مهرخورشید)

چون فروغ آفتاب ، زلف توآمد یاد مرا

از پس پرده شب روی سیمین فام ، هنگام صبح

 

گریهُ مستانه حالی داشت ، با هرنفس درخلوتش

بوی مشک و انبری داشت بوی بهشت ، هنگام صبح

 

تاکجا بی طاقتی ای نفسِ کوته بین بگو ؟

می دوید هرسو چشم حریس ، هنگام صبح

 

خواب را بدرود گفتم :، چون مرغ شب

بازازنغمه های عشق نیاسایدم ، تابه صبح

 

فام سیمین پیش رخسارت ، کمرخم کرد است

وای زبی هنگامه لبخند ، تلخ شود عیش تابه صبح

 

درشب تنهایی می گذشت عمرکوتا ، (غلام )

وز فروغ مهر خورشید ، درفام سیمین صبح

 

غ..ر..آ..



[ دوشنبه 94/12/17 ] [ 10:35 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

دیگر امکانات


بازدید امروز: 38
بازدید دیروز: 43
کل بازدیدها: 364946