(دانی که من به غیرتوعاشق ، کس نگشته ام +اصلاح شد)
(دانی که من به غیرتوعاشق ، کس نگشته ام )
رسیدام به انتها ، آغازعشق من تویی
می مانمت درانتظار ، بیا مرا رها مکن
دانی که من هم عاشقم ، ای کس بی کسم بیا
مرا دراین دشت جنون ، به دست باد رها مکن
ماهی این برگه ام و، با ابر و باران آشنا
میمیرم اینجا بی تومن ، میرآب مرا رها مکن
من درهوای عشق تو ، عمری نفس کشیده ام
دانا توای ، به حال خویش مرا رها مکن
دانی که من به غیرتو عاشق کس نگشته ام ؟
به جرم این غلام دگر، بیا مرا رها مکن
چوبرگ زرد کوچکم به زیرپای رهگذر
دراین خزان بیادگر مرا به باد رها مکن
غ..ر..آ
[ دوشنبه 95/2/6 ] [ 2:52 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]