(عادت نیست عاشقی) عادت نیست عاشقی ، هاشا نمی کنم وقتی تورا میب
(عادت نیست عاشقی)
عادت نیست عاشقی ، هاشا نمی کنم
وقتی تورا میبینم دست وپا ، کم میکنم
سالهاست که خجالت میکشم بگویم اما !
نگاه هم را از تو پنهان نمی کنم
با واژها بازی می کنم تاغزلها را
برگیرم ازخاطرات گهنه ام ، غبار
میدهم جانم را ، برای خوشحالی تو
برعکس توخدا رامیبینم درلبخند تو
گاه دلم می خواهد هجرت کنم اما!
پای محکم می زند دلم ، برای تو
حس ظاهرمیکند قلبم ، ولی !
درسینه آتشی دارد غلام ، ازعشق تو
غ..ر..آ
[ یکشنبه 95/3/9 ] [ 9:36 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]