سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بازهم شبی مجاور طوس ...شدم تا بازشود. باز ، گره هایم

بازهم شبی مجاور طوس شدم

تا بازشود. باز ، گره هایم

 

با زبانی به سلیمان سلامی گفتم

رو سیاه ، به پابوس شما آمدام

گرچه بد بودم و ، چه خوب

ننوشتند جایی نیایم ، به حرم

 

چشمم افتاد به پنچره فولاد وگره ها

به سخن آمدم و ، گفتم  گلم

 

چند نفرهم سلامی داشتند ، رسانم به شما

می کشاند قافله ما راهم ، سوی رضا ؟

 

میکشاند پاهایم سوی ضریح

رگه بغضم ترگید و ، به اسم گفتم

 

چه خبری هست حرم ، خوشبوشد است ؟

این رواق های حرم ، همه خوشبوشد است

 

آن طرف پنچره فولاد ، غوغا شد است

بازهم صلوات با گره ها ، بازشد است

 

این غلام گریه کنان ذکر رضا میگیرد

رشته های فلجش ، باز شفا میگیرد

 

ضامن آهوبگومن کجا برگردم

پیشتان آمدم تا که شفا گردم

 

کاش میشد وقت رفتن توکنارم باشی

مرد سلمانی نیم  یار، تو یارم باشی

 

غ..ر..آ



[ چهارشنبه 95/5/27 ] [ 8:46 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

دیگر امکانات


بازدید امروز: 317
بازدید دیروز: 112
کل بازدیدها: 363114