گریه کن ای دل تنگم ، برجفای دل ما ....که به جا ماند رفیق ازتوآن
گریه کن ای دل تنگم ، برجفای دل ما
که به جا ماند رفیق ازتوآن عهد و وفا
من به باغ بودم و دلتنگی داشتم
دلبرآمد و من ، به کجا کشتم
برکاسبرگ گل ریخت ، اشک وقت وداع
از ازل دوخته بودن ، به تنت نور سماٌ
ما که دلتنگ تو وتشنه ی ، آوای شما
میکشیم حسرت و ، گیریم دراین نغمه سرا
نرویم روبه قفا ، سوی شما مینگریم
عاشق وآشفته حالیم ، به خدا مینگریم
گر فتاده به زمین این غلام ، لطف اوست
لب مان ذگردعا و ، سوی سما مینگریم
غ..ر..آ
[ پنج شنبه 95/11/7 ] [ 10:44 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]