ببین حال که بیمارم ، کجاست خانه ی دلبر .... مگردان رو ازما ،
ببین حال که بیمارم ، کجاست خانه ی دلبر
مگردان رو ازما ، بیا پا ی دلم. دلبر
یجورا بیکسم اما هوای ، تودارم
شدم بازیگراما ، نقش نیست جانم
میان اینهمه نقشه ، فقط نقش تورا دارم
میان قاب این سینه فقط عکس تورا دارم
یجورایی خدا آخر ، ما را هم می بخشه
مکن بازیگری با دل ، مکش اینهمه نقشه
غلام داره گرا میده ، که باورکنی هستم
بگیر دستم ویا را ، ازاین تنهایی خستم
تواین شبهای سردرکم ، مکن بی روزنه مارا
یجوری دلبری کردی ، بیا و بگزارازما
غ..ر..آ
[ یکشنبه 95/11/10 ] [ 10:28 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]