بازهم چشمم به سویی ، خیزشد .... قلب درگیرو ، پایم زمین گیرشد
بازهم چشمم به سویی ، خیزشد
قلب درگیرو ، پایم زمین گیرشد
این نبرد برماچیره گشته و ، اما !
چشمه ی چشم از ، اوسیراب نشد
آه به ناز ، می دوزم ، چشم به او
چهره میپوشد ، داند. چه میجویم زاو
بوسه میخواهم ازشراب لبش
اومرادیوانه میخواند و ، بی آبرو
فکریک لذت جاویدم ازاو
خویش رابه سوزانم درتشویش او
مست ، نازش میخرم می خوانمش
بگذرد ازاین غلامِ ، عاشق بی آبرو
غ..ر..آ
[ سه شنبه 95/11/12 ] [ 10:18 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]