مید مد بوی بهار ، ازجوانه ها ... می لغزد یخ ازتن ، ساقه ها
مید مد بوی بهار ، ازجوانه ها
می لغزد یخ ازتن ، ساقه ها
این غزل آفرینان ، نشانم میدهند
برسر شاخه ها ، نگین سبزشان
سبزی جوانه ها و، صفای باغ
نغمه ی بلبلان را ، هست نشان
سکوت شگست وباغ ، غرق غزل
خروش صبحدم ونغمه و ، عطرگل
چکید بر لب باغبان ، نوای غزل
سرود. ازشوق ، ترانه وغزل
خروش اهل ادب وبزم شاعرانه شد
خدای راشکرکه وجد وحال ، عاشقانه شد
بی خبرزخویش و، راه نشانم دادی
بنازم چشم را چراغ ، دستم دادی
حدیث مهرخواندی ، درغزل هایت
غلام هم میشود ، مست غزل هایت
غ..ر..آ
[ سه شنبه 95/12/10 ] [ 2:50 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]