نگاهت غمزه میریزد ، لبت آوازمیخواند .... خمارم میکنی هر دم ، تو
نگاهت غمزه میریزد ، لبت آوازمیخواند
خمارم میکنی هر دم ، تو با جادوی لبخندت
اثرکرد است در روحم ، سلام طاق ابرویت
دلم هرسوی میگردد ، برایت صد غزل دارد
هوایی گشتم ازعشقت ، توپنهان میکنی خود را
تومیمانی پس پرده ، و من را میکنی حاشا
خیالی نیستی ای یار ، به ذلفت بسته ام گیسو
و با عطر نفسهایت ، سفیدش کرده ام این مو
همی فکرتورا دارم ، زتنهایی اسیر غم
مثال مردن قویی ، غلام هم هست با این غم
غ..ر..آ
[ پنج شنبه 95/12/12 ] [ 4:16 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]