سفارش تبلیغ
صبا ویژن

می دوید چشمم ، در آسمانِ خیال تو. تا انتهای سحر و ، آن نگاه م

می دوید چشمم ،

در آسمانِ خیال تو.

تا انتهای سحر و ،

آن نگاه مهربان تو.

 شب در سکوت بود و ،

دلم دل شوره داشت

که چرا نیامد کلامی ،

 به گوش از لبان تو.

لب گشودم که شکایت کنم ،

به او!.

در آسمان دیدم ،

چهره دلربای تو.

گفتی : که صبورباش غلام ،

سوختم چون شمع.

پروانه شدم ،

 پرم سوخت برای تو.

گفتی: که بادم  و ،

تو باران باش ، ابری شدم.

انگار باران می بارد ،

از چشمان تو.

پیچیده عطر گیسوانت ،

درمسیر باد.

الفبای شعرم ،

حرف دل است برای تو.

اهل جهان ، عا شقم ،

بهانه است شاعری.

گر عشقی هست ،

 برای رضای تو.

 

 

غ..ر..آ



[ جمعه 96/1/4 ] [ 6:19 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

دیگر امکانات


بازدید امروز: 267
بازدید دیروز: 112
کل بازدیدها: 363064