سفارش تبلیغ
صبا ویژن

درد عشقت که مرا ، سوخت وآه ! ... یادگاری بجا مانده ، دریغ

درد عشقت که مرا ،

سوخت وآه !

یادگاری بجا مانده ،

دریغ

 

خیره ماندم به ره ،

تو میدانی کیست ؟

نامه ای هست که شادم کند ،

اما دریغ

 

چه خطائی کردام ،

که فتادم به زمین

رشته ی الفت یاران ،

زمن بگسست

 

در دلش بود اگرجائی مرا ،

خوش بودم

اوچنان رفت که دیده ،

زدیدارم بست

 

هرکجا میروم بازدلم هست ،

پی شان

خیره ماند چشم ترم ،

بردرمنزلشان

 

گرچه درحسرت عشق ،

یاد عشاق کردم

بردل پرشررم یاد آمد ،

خاطرشان

 

گفتم ازدیده دور وازسینه ،

دورش سازم

کی رود ازیاد ،

آنهمه خاطرشان

 

مرگ باید که غلام را ،

دریابد

گرنه این دردعشق ،

نرود ازیادم

 

 

غ..ر..آ



[ جمعه 96/2/29 ] [ 10:49 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

دیگر امکانات


بازدید امروز: 469
بازدید دیروز: 112
کل بازدیدها: 363266