من ازآدمها ، حرف ها شنیدم که روی پای ، تو باید بیفتم ... خ
من ازآدمها ، حرف ها شنیدم
که روی پای ، تو باید بیفتم
خودت دیدی حدیثی ، من نگفتم
من ازحالم به کس ، غیرازتو نگفتم
چه رنگا رنگ آدمها ، یه جوری
همیشه تو ، همونی و، همونی
همه رفتن ومیراند ، یه روزی
تو که باهمه ماندی ، می مونی
همیشه میکنم عاشقت را ، اقرار
همین عشق شود ، تگراروتگرار
من هرجا کُم شدم ، پیدام توکردی
به رویم تو آغوش ، بازکردی
مگه میره ازیادغلام ، که هربار
زمین خوردو ، گرفتی دستش وباز
یکی مثل تورا دارم ، عاشق ومست
یکی مثل خودت ، همتا نیست و نداری
غ..ر..آ
[ دوشنبه 96/3/22 ] [ 12:10 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]