خوش خبرخواهد آمد ، قاصدک .... مژده دیدار دلبرمیدهد ، قاصدک
خوش خبرخواهد آمد ، قاصدک
مژده دیدار دلبرمیدهد ، قاصدک
دل که دل نیست ، شوق دیدارمیکشد
طاقت ماندن ندارد ، اتظارش میکشد
رنگ دیگرمیشود د نیا ، رنگ خدا
بوی دلبرمیدهد ، کشتی ناخدا
بازگرفت خواب ازچشمانم ، انتظار
عشق ندارد راهی ، جز انتظار
عطرگلهای بهار باخود بیار ، قاصدک
با دف وسرُنا ، یار بیار قاصدک
میشود روشن. شبی ، کلبه تارغلام ؟
تاسحرباخوشه پروین ، رقص کنان ؟
میشود دنیا به چشم مست او ، بیدارشود ؟
یا که آن خال لبش بیند و ، هوشیارشود ؟
غ..ر..آ
[ یکشنبه 96/5/8 ] [ 9:57 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]