صدای انفجار وموج و ، ناله های من ..... مانده یادکاربه رسم ، دلبر
صدای انفجار وموج و ، ناله های من
مانده یادکاربه رسم ، دلبری های من
حرفهای توغزل وترانه های ، من
ازواژهای شعرت انکشت نما ، من
می نالم زعشفت ، شبها
ای بانگ عاشقانه ی ، شبهای من
ازعاشقان چه میدانی ، رسم دلبری ؟
توداری نگاه به دلی که هست ، خانه من ؟
گرگوشت آشنا است ، به نوای من
قدم رنجه کن و ، بیا به خا نه ی من
تو ننگربه پیری ، به عشق زنده ام
در این خزان توی ، جوانه ی من
به چهره گرکشیده شده خط پبری ، ببین ؟
بررخم . زده انده ، تازیانه ی عشق
نه دورازخانه ودروطنم ، همای عشق
بیا که سینه ی غلام شده ، آشیانه ی عشق
گرکه یا آورندعهد مردان ، زمانه ی ما !
به هرزبان به میان آورند ، سخن ازعشق
غ..ر..آ
[ چهارشنبه 96/5/11 ] [ 9:34 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]