نه پندارکه ز تو ، بگسستم .... خیال تودرسرنیست و ، بگسستم
نه پندارکه ز تو ،
بگسستم
خیال تودرسرنیست و ،
بگسستم
چه گویمت ،
که جزاین عشق
مراجزتوشرری ،
دیگری نیست
چوشبها که نظر ،
به کوی توکردم
مرا جزتوهیچ ،
درنظرم نیست
بگوش باد سپردم ،
ازحسرتم گوئید
شاید زحالم ،
ازتوخبری آید
بنشستم بساحل دشت ،
هرشب بست
تا روح بی قرارم ،
کویت آید
به لبان سرد نسیم ،
می نهم گوش
شاید ترانه های ،
توبگوشم آید
هرشب درآسمان ،
تو را میجویم
شاید سوسوی گلبه ام ،
بچشمت آید
بیا وحصاربشکن ،
رهایم کن
که پیگرلاله ها ،
به سحرا بینم
شادم که همچون ،
غزل خوان توام
درشعله های عشق تو ،
میسوزم
در دل چگونه ،
ذکرت نکنم
یاد تونباشد ،
خزان است غلام
غ..ر..آ
[ شنبه 96/9/18 ] [ 5:41 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]