گفته بودم چشم شهلایت ، مرا شبگرد کرد ؟ .... خواب زچشمانم ربود و
گفته بودم چشم شهلایت ،
مرا شبگرد کرد ؟
خواب زچشمانم ربود و ،
مرا ولگرد کرد ؟
هرچه می خواهی بگو ،
این دل خراباد تو است
جزوایی ازدرس تکراری ،
عشق تو است
کشته دل پای بند تو ،
ازخود مران دلداده را
با اسیر رسم مدارا ،
نیست چرا ؟
وزچه میگیری رخ ،
که میسوزی دلم
آه غرورم شکستی ،
دراین بازارچرا ؟
قصد سوختن کرده ایی ،
دل دیوانه را ؟
من زخواهشهای دل ،
اصرار به ما ندن کردام
گه صدایم میزنی ،
گه می کشُی با ناز غلام
این غزل افسانه نیست ،
عاشق کُشی رسم شماست
غ..ر..آ
[ یکشنبه 96/12/27 ] [ 12:52 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]