باعشوه وناز ، توچه زیبا کلامی ... بااین دل بیچاره چه کردی . که
باعشوه وناز ،
توچه زیبا کلامی
بااین دل بیچاره چه کردی .
که بنامی
بردی به هرسو ،
توهوش وحواسم
پروا نکرد دل دیوانه ،
دُردانه خاصی
خوردم به جانت قسم ،
آهسته و آرام
میمیرم اگر ردشوی ،
با من نباشی
ازکوچه گذشتی ،
توآهسته وخاموش
بردی دلکم را ،
ونکردم فراموش
ردمیشوی وبی خبراز ،
حلال رویت ؟
ایستاده غلام ،
به نورماهتاب رویت
آمد سراغم غم جانگاه ،
که بسوزم
گفتم دلکم چه خوش ،
به دامش فتادم
غ..ر..آ
[ شنبه 97/1/18 ] [ 2:38 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]