شبها کناربرگه و ، یک آسمان سینه ریز
شبها کناربرگه و ،
یک آسمان سینه ریز
چشمای من به برگه و ،
یک آسمان ستاره ریز
آن برگه بود وآئینه ،
دستم قلم را میکشید
انگارچشانم ،
شعروغزل را درتو دید
چشم ودلم حس کرد تورا ،
درآسمان کبود
سکوت شب شد مثنوی ،
نقش تورا دردل کشید
از زندگی پُرمیشوم ،
حس میکنم هردم تورا
ازبد به دورشدغلام ،
وقتی غزلهای تودید
جزبا تونیست همسفر ،
حس تودرهرسفر
زیبا توای رعنا توای و ،
باورم درهرسفر
غ..ر..آ
[ چهارشنبه 97/3/2 ] [ 9:26 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]