دل ندارد خلوت سرای ، غیراو ... راه ندارد در دل عاشق ، غیراو
دل ندارد خلوت سرای ،
غیراو
راه ندارد در دل عاشق ،
غیراو
عقده دل وانشد عاقل چه داند ،
عاشقی
حل این مشکل ندارد راه جز ،
دیوانگی
گرچه بیداد میکند شمع ،
میسوزد پروانه ای
شمع هم گریه کرد وگفت: ،
وای ازاین دیوانگی
سوختن عارفان اما کسی ،
آگه نشد
غیرآتش کس حریف ،
شمع محفل نشد
هرچه پارو میزدم ،
درموج دریای عشق
ختم این دریا چرا آخر ،
به ساحل وانشد
داغ عشق مانده درسینهِ ،
غلام
انتقام عاشقی را عاقلان ،
ازما گرفت و. بازنشد
غ..ر..آ
[ جمعه 97/3/11 ] [ 6:16 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]