سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ایکه در رویای من ، عجین شدی

 

ایکه در رویای من ،

عجین شدی

آه که همچون گلِ ،

رنگین شدی

شادی ام بخش تا بپوشم ،

خلعتی

پاک گردم زهر ،

آلودگی

در بگشا بکو اندوه ،

زچیست

این هجومِ درد ازمعشوق ،

نیست !

با توام بیمی ز زخم تیغ ندارم ،

اماّ ؟

آه از زخم زبانها ،

بیم دارم

کی می آیی بکو ،

پیش غلام ؟

با دوبال زرنشان ،

از آسمان

ای طلوع بی غروب ،

پنهان چرا

چلچراغ عشق ،

پنهان چرا ؟

سینه ام بیزار از ،

تیرگیست

اینهمه ایثار وسوختن ،

بهرچیست

 

غ..ر..آ



[ یکشنبه 97/4/17 ] [ 12:36 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

دیگر امکانات


بازدید امروز: 540
بازدید دیروز: 112
کل بازدیدها: 363337