گنه کردم مگردرخلوتت ، گریه کرد ؟ .... درآن خلوتگه خوب دانی ، چ
گنه کردم مگردرخلوتت ،
گریه کرد ؟
درآن خلوتگه خوب دانی ،
چه کردم
درآن تاریکی خاموش ،
با مهگل
چه رازهای ناگفته:راگفتم ،
به مهگل
تنین لبهایش ،
خاموش خاموش
فراگوش میدادغزلهایم را ،
گوش
تورا میخوانم ای ،
عاشق مست
تورا میخواند این ،
دیوانه ی. مست
شراب سرخ لبهایت ،
شعله افروخت
شرربرسینه انداخت و ،
مستانه میسوخت
قلم چرخید وچرخید ،
با دلم ناله میکرد
غلام درخلوتش ،
گریه میکرد
غ..ر..آ
[ شنبه 97/8/5 ] [ 2:55 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]