ترانه های تو ، غزلهای من است
ترانه های تو ،
غزلهای من است
واژه های شعرت ،
نشان راه من است
توای که در دل شب ،
به یادم می آیی
ترنه های مطرب ناله ی ،
عاشقانه ی من است
ازدلم چه میدانی ،
دانی رسم دلبرچیست ؟
مگر رسم دلبری ،
نمی دانی
گوشم آشناست ،
به بانگ ترانه های تو
آخرچرا دیگر ،
ترانه نمی خوانی؟
زاین آشیان که نشسته ام ،
بی پرواز
گویا که عشقت ازدلم ،
میل پرواز نمیداند
به زمزمه خوکرده غلام ،
نام تورا
ازجوانی به پیری رسیدم ،
شایداین رسم نمیداند
چشم هایم به ره است ،
چون یعقوب
آخرمگر قصه ی ،
یوسف نمیدانی
دُردانه ی من یگانه شدی ،
در دلم
درعهدخودهستم ،
مگرعهد زمانه نمیدانی
غ..ر..آ
[ یکشنبه 97/9/11 ] [ 8:16 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]