چقدرکزکنم ، سراین کوچه که بیاد ... نه ولم کرد ونه قهر ، منتظرم
چقدرکزکنم ،
سراین کوچه که بیاد
نه ولم کرد ونه قهر ،
منتظرم تاکه بیاد
پس چرا خودخوری لعنتی ،
آبم میکنه
مست رها کرده مرا ،
خورد وخربم میکنه
نشدیک شب که ازفکرتو ،
آسوده بشم
ننشینم توقاب پنجره و ،
راهی رویا نشم
چقدرآزارببینم ،
سراین فتنه ها
چقد انگشت نماشم ،
سراین کوچه ها
به جهنم که آبروش ، ریخت غلام ؟
بیارحمی بکن و نده ،
عذابم بیا
غ..ر..آ
[ شنبه 97/9/24 ] [ 8:54 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]