ای زمستان ، افسونگریهایت کو من سراپا ، محوه توگشتم
ای زمستان ،
افسونگریهایت کو
من سراپا ،
محوه توگشتم
آن سپیدی رُخ ،
زیبایت کو
ازخویش رفته ام ،
درجنون
فریادهای شعر ،
آمدنت کو
همچوماری تبدار ،
میخزد ابرخزان
آنهمه خروش و ،
طغیانت کو
می نهم ،
درون رویاهایم
گلپونه های ،
زیرپا یت کو
دشت بی تابی میکند ،
برای تو
عطرسرگردان ،
نفسهایت کو
دانی غلام ،
چه میگوید ؟
ردپای کبوتر ،
روی برفهایت کو
غ..ر..آ
[ شنبه 97/10/1 ] [ 12:14 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]