زیبا مرا چرا نفهمیدی ، تنها دلیل ماندم بودی
زیبا مرا چرا نفهمیدی ،
تنها دلیل ماندم بودی
این بلبل دل که غزل خوان شد ،
تنها دلیل خواندم بودی
تقصیرنداری که دیوانه شد یک شهر ،
برایت
دوچشمم دید چشمت ،
غزل خوان شد برایت
توازمرزی عبورکردی ،
که درچشمم ظهورکردی
حدود وحد مرزی نیست ،
که توزیبا ظهورکردی ؟
دلیل ماندم با تو ،
همان آوازات باشد
که چشمان توهم روزی ،
چراغ دلم باشد
گذرازدل مکن جانا ،
غلام شبهای تار دارد
که چشمانم زچشم تو ،
سهم دارد
دلم مجنون و دیوانه شدن را ،
بلد شد
چون مست شد دل ،
ره میخانه رفتن را بلد شد
غ..ر..آ
[ پنج شنبه 97/10/6 ] [ 8:26 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]