سفارش تبلیغ
صبا ویژن

صدگره دیدم که بستن به سرِ ، زلف پریشان تو .... میدرخشید یاقوت ل

صدگره دیدم که بستن به سرِ ،

زلف پریشان تو

میدرخشید یاقوت لابلای ،

گیسوی پرشان تو

سحرآمد وگیسوزما ،

پنهان کردی

به طرب خوانی بلبل بحریری ،

پنهان کردی

ازپشت آن شیشه که پیدا بود ،

دل طوفان زده ام

وندرین آینه عاشق ،

رسوا کردی

نتوان پنهان کنم ،

تاب وتب اینهمه عشق

شب گُوه است که مرا همره زهره ،

عریان کردی

به سعادت بدمد صبح امید ،

میدانم

همه غم های غلام را ،

به عشق آسان کردی

آید آن صبح اُمید ،

دوست نوید است ترا

که شهنشه از ره بیاید و ،

آزاد گردیم

غ..ر..آ



[ شنبه 97/11/13 ] [ 7:6 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

دیگر امکانات


بازدید امروز: 243
بازدید دیروز: 112
کل بازدیدها: 363040